عضو ارشد ستاد انتخاباتی موسوی اذعان کرد هاشمی از موسوی و کروبی خواسته بود در نمازجمعهی به امامت وی حاضر شوند.
به گزارش رجانیوز، علیرضا بهشتی در گفتوگو با ضمیمه روزنامه اعتماد ضمن تکرار ادعاهای غیرمستند موسوی و برخی حامیانش مبنی بر تقلب در انتخابات، در پاسخ به اینکه "حضور مهندس موسوی در نماز جمعه چطور رخ داد؟ آیا این اتفاق با هماهنگی هاشمی بود؟"، تأکید کرد: بله با هماهنگی آقای هاشمی این اتفاق رخ داد. آقای هاشمی خواسته بودند آقای موسوی و آقای کروبی در نماز جمعه حضور یابند و چنین شد. البته آقای موسوی بسیار شک داشتند برای حضور در نماز جمعه.
وی همچنین ضمن تکذیب تلویحی بسیاری از ادعاهای جریان شکست خورده در انتخابات، «برخی تماسها» را دلیل توهم پیروزی و اعلام آن از سوی موسوی در ساعت 11 شب روز جمعه 22 خردادماه اعلام کرد.
بهشتی در پاسخ به این که "چه شد مهندس موسوی ساعت 11 شب اعلام پیروزی بکنند، چون این اتفاق مورد انتقاد شدید جریان رقیب قرار گرفت؟" گفت: ما آماری داشتیم و همچنین تماسهایی(!) که خبر از پیروزی موسوی در انتخابات میدادند و بر همین اساس میر حسین موسوی خبر پیروزی خود را اعلام کرد.
وی در عین حال تلویحاً گفت که این اقدام موسوی واکنشی به اقدام روزنامههای حامی دولت بوده است که میخواستهاند در خبر فردای خود پیروزی احمدینژاد را اعلام کنند اما نکردهاند(!)
بهشتی همچنین درباره ادعای تبریک گفتن لاریجانی به موسوی گفت: "من چنین امری را بهخاطر ندارم" و درباره تبریک مقامات رسمی کشور نیز گفت: "الآن حضور ذهن ندارم."
وی با این حال در ادامه صحبتهایش با تأکید بر این که «ما قصد براندازی نداشتیم و نداریم» و این که «مردم به نظام اعتراضی نداشتند»، به نوعی از آن چه که در دادگاههای متهمان آشوبها افشا شد و در روزهای پس از آشوب به اثبات رسید، تبری جست و در آخر هم در برابر این پرسش که «اگر بخواهند شما را دستگیر کنند، آمادگی دارید؟» بر آمادگی خودش برای چنین اتفاقی تأکید کرد.
کیهان: چند تن از عناصر افراطی به ملاقات آقای منتظری در قم رفتند.
براساس اخبار منتشره در این ملاقات، عبدالله نوری، غلامحسین کرباسچی، محمود حجتی، عبدالمجید معادیخواه و علی حکمت حضور داشته و خواستار تحرک بیشتر در قم نسبت به وقایع اخیر کشور شده اند. این ملاقات در حالی انجام می شود که باند مهدی هاشمی معدوم تحرکات خود را شدت بخشیده و کسانی چون منتظری، صانعی و بیات را وادار به ایفای نقش در سناریوی اتهام پراکنی و ایجاد التهاب در فضای سیاسی کرده است. باند مذکور در تهران نیز تلاش کرده با واسطه هایی خود را به کروبی و موسوی نزدیک کند و از طریق شبکه ایجاد شده، انتقام حرکت شجاعانه حضرت امام در جراحی غده نفاق لانه کرده در بیت آقای منتظری را از نظام و انقلاب بگیرد. در این راستا عناصری نظیر ع. باقی در اطراف آقای کروبی بشدت فعالند و گفته می شود بخشی از مقدمات جوگرفتگی آقای کروبی نیز توسط همین طیف فراهم شده است به نحوی که ع.باقی در گفت وگو با مجله صهیونیستی اشپیگل تایید کرد من و کروبی اطلاعات مذکور را با هم به دست آورده ایم.
وی در عین حال مدعی شد «بسیاری از قربانیان تجاوز از روی شرم سکوت کرده اند» و این در حالی است که در روزگار اصلاحات هم اتهامات بی پایه را مطرح کرده بود و همین امر باعث گلایه آقای خاتمی از رویه وی شد. انتقاد خاتمی از دروغ پردازی این عنصر کلاهبردار که خطاب به وزیر اطلاعات وقت (یونسی) نوشته شده بود، در دادگاه قرائت شد.
شایان ذکر است در سوابق باند مهدی هاشمی، انواع جنایت ها و آدم کشی ها- صرفا به خاطر تفاوت سلیقه!- در کنار شایعه پراکنی، ایجاد اختلاف بین مسئولین، معارضه با رهبری نظام، ترور شخصیت مسئولان و... دیده می شود و عجیب اینکه عناصری نظیر عبدالله نوری و کروبی که ادعای حمایت از خط امام داشته اند، اکنون به خاطر اغراض و عقده های سیاسی ارادتمند شیخ مطرود حضرت امام شده اند!
غیبت حسن روحانی در مراسم تنفیذ، تحلیف و معارفه رئیس قوه قضاییه سبب بهوجود آمدن نگرانیهایی درباره سلامت وی شده است.
به گزارش رجانیوز، این عضو شورایعالی امنیت ملی همچنین در هیچیک از جلسات این شورا پس از انتخابات شرکت نکرده است.
گفته میشود وی به همراه خانوادهاش پس از انتخابات به یک سفر تفریحی خارج از کشور رفته است.
همچنین حسین موسویان، از نزدیکان حسن روحانی نیز پیش از انتخابات به کشور آلمان سفر کرده و هنوز به تهران باز نگشته است.
گفتنی است اغلب اعضای تیم مذاکره کننده هسته ای در دوران محمد خاتمی و حسن روحانی مانند سیروس ناصری و حسین موسویان در خارج از کشور به سر میبرند.
از سوی دیگر، مشکل اعتیاد شدید یک وزیر دولت هاشمی رفسنجانی و موسوی سبب شده تا مسئولین یکی از بیمارستانهای تهران مانع از حضور وی در اتاق عمل جراحی شوند.
وی در دوران انتخابات نیز تلاش وافری برای پیروزی میرحسین موسوی به کار برد، به همین خاطر پس از شکست وی، با فحاشی به مقامات عالی کشور در بیمارستان، موجبات تعجب کارکنان بیمارستان از میزان نفوذ مواد مخدرشد
شبکه ایران: این روزها به مدد اتهام کلان تقلب 12 میلیونی در انتخابات، بازار اتهام و شایعه های دیگر هم داغ شده و هر کسی که دوست دارد تا بر صدر رسانه ها چهره اش نمایان شود،سعی می کند تا اتهام و شایعه بزرگ تری را طرح کند.
در این باره البته ادعاها و اتهامات بسیاری از سوی چهرهها و گروههای اپوزیسیون مطرح میشود اما آنچه این روزها اهمیت یافته، پیوستن برخی نیروهای سیاسی داخلی به این رویه است.
همه این اتهام ها از تقلب 12 میلیونی در انتخابات گرفته تا آزار جنسی متهمین ، از آنجا که از داشتن مهمترین جزء ادعا، یعنی "سند" محروم هستند،علیرغم موفقیت های کوتاه مدت، البته نتوانسته اند در بلندمدت افکار عمومی را با خود همراه کنند.
در یکی از آخرین موارد ادعا شده، مهدی کروبی کاندیدای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری که تعداد آراء او از آراء باطله نیز کمتر
البته کروبی این ادعا را بر اساس "شنیدههایش" مطرح کرد و سندی برای اثبات آن ارائه نداد؛ اما او ادعا میکند که سند این ادعا را در اختیار دارد.
به دنبال نامه کروبی به هاشمی، علی لاریجانی در صحن علنی مجلس شورای اسلامی ادعاهای کروبی را کذب خواند و گفت که اگر وی مدرکی دارد باید ارائه کند.
لاریجانی کذب بودن ادعای کروبی را پس از آن اعلام کرد که کمیته ویژه بازرسی مجلس در این خصوص تحقیق و بررسی کرده بود.
اما قسمت جالب ماجرا وقتی بود که "بیبیسی فارسی" در این باره با اسماعیل گرامی مقدم سخنگوی حزب اعتماد ملی تماس گرفت تا نظر او را در خصوص گفته لاریجانی جویا شود.
گرامی مقدم در این مصاحبه گفت که لاریجانی باید برای اثبات اینکه در زندان به بازداشت شدگان تجاوز نمیشود مدرک بیاورد!
سخنان گرامی مقدم به قدری عجیب بود که واکنش مجری بی بی سی را به همراه داشت؛ مجری این شبکه تلویزیونی در پاسخ به گرامی مقدم گفت که معمولاً کسی که ادعایی را مطرح می کند باید برای ادعای خود سند بیاورد که گرامی مقدم باز هم گفت: نخیر آقای لاریجانی باید سند بیاورد!
اما این منطق بامزه فقط از سوی سخنگوی اعتماد ملی به کار گرفته نشده و محمد هاشمی، برادر رئیس مجمع تشخیص هم نشان داده که در این زمینه از جمله مبتکرین استفاده از این منطق است.
محمد هاشمی از اعضای حزب کارگزاران سازندگی که با خبرگزاری ایلنا گفتگو می کرد در بخشی از صحبتهایش به موضوع اعترافات عطریانفر که از دیگر اعضای این حزب است و همچنین محمد علی ابطحی اشاره کرد.
وی با اشاره به تغییر نظر عطریانفر و ابطحی درخصوص بحث تقلب در انتخابات دهم ،قسمتی از سخنان وی در دادگاه را مورد اشاره قرار داد.
هاشمی با اشاره به این بخش از سخنان عطریانفر که گفته بود در زندان متوجه شده که امکان تقلب 12 میلیونی در انتخابات وجود ندارد، این پرسش را مطرح کرد که مگر در زندان چه امکانات یا "سندی" در اختیار آنان قرار گرفته که عطریانفر به عدم تقلب پی برده است؟
برادر رئیس مجمع تشخیص مصلحت در این باره گفت که بالاخره برای رسیدن به این موضوع که در انتخابات تقلب نشده نیاز به اسنادی است!
توسل به این منطق بامزه از سوی اصلاح طلبان در حالی باب شده که مطابق اصل عقلی عام در سراسر جهان و در طول تاریخ، همیشه این فرد مدعی بوده است که باید سند بیاورد؛ به عبارت دیگر این اثبات ادعاست که سند می خواهد نه رد آن.
با این حال عطریانفر نیز در دادگاه توضیح داد که در زندان به دلیل فراغت و امکان تامل و مرور داشته های خود، به این نتیجه رسیده است از آنجا که اولا انتخابات را معتمدین مردم برگزار می کنند وثانیا به دلیل وجود اطلاعات متقاطع حاضرین بر سر صندوق ها، امکان تقلب،آن هم در این حجم غیر محتمل است.
این در حالی است که در روزهای پس برگزاری انتخابات دهم، شورای نگهبان از نامزدهای معترض به نتیجه انتخابات خواسته بود تا برای اثبات تخلف و آنچه که آنها "تقلب" مینامیدند مدارکشان را ارائه دهند که با وجود تمدید 5 روزه مهلت ارائه این مدارک از سوی شورای نگهبان، هیچ سندی برای اثبات تقلب در انتخابات از سوی نامزدهای شکست خورده و طرفدارانشان و از جمله محمد هاشمی ارائه نشد.
این گونه اظهارات بامزه حکایت از آن دارد که خالی بودن دست اصلاح طلبان برای اثبات ادعاهایشان، آنها را وادار کرده تا در اقدامی عجیب از کسی که به او اتهام وارد کرده اند سند بخواهند.
بدین ترتیب بعید نیست که منظور کروبی از اینکه میگوید سند در اختیار دارد این باشد که هنوز قوه قضائیه برای اثبات عدم تجاوز به زندانیان سندی ارائه نکرده است!
ن
گروه سیاسی- دست التجا به دامان رییس مجمع تشخیص از سوی بازندگان عرصه انتخابات یادآور خاطره هایی بود متعلق به سال هایی نه چندان دور؛ سال هایی که گواهی می دهند پناهگاه امروز تجدیدنظرطلبان برای پیگیری تخلفات رخ داده در بازداشتگاه ها خود روزی از جانب کشتی نشینان دوم خرداد متهم به قتل و تحدید آزادی های دگراندیشان و روشنفکران بوده است! کسی که با الهام گیری از شخصیت مستبد کاردینال ریشلیو فرانسوی، عالیجناب سرخپوش لقب داده شده بود و می رفت تا در قامت یک قدرت طلب تمامیت خواه تصویر شود. این همه البته از برکات آزادی بیان دوره اصلاحات بود.
مسئله اما نه بازخوانی این تعارضات و ابهامات ناشی از آن که واکاوی علت رویکرد دوباره اصلاحات و بررسی چرایی بیتوته در بیت عالیجناب سرخپوش پیشین است. چه چیز تغییر کرد که کاردینال ریشلیو دیروز به حوری مهربان قصه پینوکیو بدل شد؟ در ورای نامه نگاری های امثال مهدی کروبی و التجایی که به دامان رییس مجمع تشخیص می رود، چیست و هاشمی در چنین شرایطی به کدام سو خواهد رفت؟ آیا دامن به دست کسانی چون شیخ بازنشسته اصلاحات خواهد سپرد یا نقشی ورای بازی های فرزندان معنویاش برخواهد گزید؟
هاشمی اگر چه از منظر سیاسی قرابت نزدیکی با مواضع اصلاحطلبان یافت و تا آنجا پیش رفت که کسی چون عطریانفر صراحتاً از اینکه "هاشمی رهبری جبهه اصلاحات را بر عهده گرفته است"، سخن بگوید، اما نوع تعامل و مواجهه اصلاحات با او تصویر واضح و دل چسبی ارائه نمی کند. این واقعیت را می توان از فردای خطبه های نمازجمعه رهبری هم دریافت؛ آن روز که انتظار می رفت اصلاحطلبان از سخنان رهبری مبنی بر سابقه انقلابی آقای هاشمی تیتر اول خود را انتخاب کنند؛ اما در کمال تعجب هرگز چنین نکردند و فرصت اسطوره ساختن از هاشمی را خیلی ارزان به منتقدان فروختند. در واقع اصلاحطلبان هیچ گاه به معنای واقعی کلمه در قامت "دفاع" از هاشمی نبوده و نیستند بلکه تنها در قامت مصادره او و بهره برداری از جایگاه او ظاهر شده اند.
اعتراف ابطحی حجتی است بر این ادعا. اعترافی نه در دادگاه و به قول دوستانش تحت فشار که در آزادی کامل و در مصاحبه با یک سایت خبری در سال 86: «آقای هاشمی هیچ وقت محور اصلاحات نبوده...آقای هاشمی یک شخصیت بسیار قدرتمند در ساختار قدرت کشور است و رفتار آقای احمدینژاد به گونه ای بوده که آقای هاشمی را درمقابل خودش قرار داده. خوب طبیعتاً اینجا فرصت بسیار خوبی برای اصلاحطلبان فراهم شده که از این موقعیت و پتانسیل آقای هاشمی استفاده کنند... در سیاست هیچ چیزی آرمانی نیست... من به یک سری اصول پایبندم اما برای پیشبرد این اصول از امکانات و شیوه های مختلف استفاده می کنم.... برای ما مهم این است که به اصولمان برسیم ولی از راه های مختلف می توانیم به این اصول برسیم؛ یک روز با کمک آقای هاشمی و یک روز هم بدون کمک آقای هاشمی. یک روز با کمک افراطیون، یک روز هم بدون کمک افراطیون... »(1)
به این ترتیب است که می توان به وضوح دریافت مواضع پارادوکسیکال اصلاحطلبان در ظاهر این چنین تناقض نماست و نه در معنا. اصلاحات شأن ویژه ای برای هاشمی نمی شناسد. همان اصلاحاتی که روزی از خاتمی عبور کرد و روز دیگر دست به دامان او شد، امروز هم دست به دامان هاشمی است تا در مسیر تندروی های خود از اختلاف دیدگاه های هاشمی با رییس جمهور بهره بگیرد و از گلایه هایش کوهی بسازد تا رییس مجمع مجاب به همراهی با بازنشستگان سیاسی شود؛ البته نه لزوما در حد جانبداری بلکه در قالب بی طرفی و با همان لحن زیرکانه همیشگی هم برای کشتی به گل نشسته اصلاحات کفایت می کند.
هاشمیِ امروز همان هاشمی است که روزی روزنامه های اصلاحات با اشاره به عملکرد او و دولتش می نوشتند: «تا کنون بسیار اعلام شده است که به جز قتل های پاییز سال 1377، حدود 80 قتل دیگر طی دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی روی داده است. به عبارت دیگر به طور متوسط هر 40 روز، یک قتل مشکوک روی داده است که اسامی برخی از این افراد کم و بیش به گوش ایشان نیز رسیده است.»(2)
هاشمیِ امروز همان هاشمی است که نماد تحقیر روشنفکران، مطبوعات و دانشجویان خوانده می شد.(3) و باید به صراحت از مردم عذرخواهی می کرد: «آقای هاشمی باید به صراحت و به طور علنی از کلیه شهروندان به دلیل قتل های زنجیره ای محفل نشینان در دوران ریاست جمهوری اش عذرخواهی کند.»(4) بعید به نظر می رسد اصلاحات در قبال اتهاماتی که در خصوص هاشمی روز و شب در جراید خود منتشر می کرد، پاسخ روشنی دریافت کرده باشد یا نادرستی آن اتهامات را دریافته باشد. پاسخ این دوگانگی در رویکردهای ظاهری را می توان در همان منفعت طلبی و رویکرد ماکیاولیستی اصلاحات جستجو کرد.
اما هاشمی که همچنان مسئولیت هایی را در چارچوب نظام برعهده دارد، در مواجهه با خواسته بازندگان انتخابات چه خواهد کرد؟ مواجهه با خواسته هایی که با ادبیات زننده امثال کروبی همراه می شود و دست آویز رسانه های برون مرزی هم قرار می گیرد و رسوایی آن تا بدانجاست که سایت خبری وابسته به او هم خبر مربوطه را از آرشیو خود به کلی حذف می کند، از منظر هاشمی چگونه باید باشد؟
هاشمی خاطره خروج از حاکمیت برخی چهره های برجسته را هنوز در ذهن دارد. داستان برکناری شریعتمداری از مرجعیت را خوب می داند و از نامه تند امام خطاب به منتظری هم با خبر است. او جایگاه فعلی خود بین روحانیت را هم خوب می شناسد. در این فضاست که باید واکنش های احتمالی هاشمی را پیش بینی و تحلیل کرد.
بازخوانی قضاوت اصلاحطلبان در خصوص رویکرد هاشمی در بزنگاه ها می تواند راهگشا باشد: «هاشمی رفسنجانی در عمل نشان داده است که حاضر نیست زمان گرفتاری کسانی که به او خدمت کرده اند، کوچکترین قدمی بردارد. نمونه آن می توان از کرباسچی، عبدالله نوری و حتی فائزه هاشمی نام برد. هاشمی رفسنجانی حتی از دختر خود دفاع نکرد. ایشان یا نمی خواهد یا نمی تواند. اگر نمی خواهد که فرد قابل اعتمادی نیست، اگر هم بخواهد و نتواند کمک کند که در این صورت بسیار ناتوان است.»(5)
چندی بعد از نمازجمعه 29 خرداد به امامت رهبر انقلاب که بسیاری موضوع را تمام شده تلقی می کردند و شرایط کشور هم رو به آرامی می رفت، هاشمی تریبون نمازجمعه را در دست گرفت تا نه به صراحت از تخلف و تقلب بگوید که خود را طالقانی دوم معرفی کند و در قامت یک دلسوز بی طرف و از منظر فرد یک خیرخواه که "درون نظام" قرار دارد، ضمن دعوت به وحدت و کنار گذاشتن اختلافات، از برخی ابهام ها سخن به میان آورد.
سخنانی که دست به عصا در تریبون نماز جمعه فرصت طرح پیدا می کرد اما با وجود همه ملاحظاتی که هاشمی داشت، واکنش غیرمستقیم رهبر انقلاب را موجب شد. سخنان صریح ایشان در باب مسجد ضرار و سوء استفاده از ادبیات روزهای آغاز انقلاب مطابقت هایی با نماز جمعه آن روز داشت و این همه خط قرمز های هاشمی را پررنگ تر می کرد. اعترافات برخی اصلاحطلبان و ناگفته های احتمالی آنان موضوع دیگری است که ملاحظات هاشمی را افزایش خواهد داد. هاشمی در شرایط حساس جایگاه و آبروی خود را مثل شریعتمداری یا منتظری با تندورها پیوند نمی زند و همین مسئله است که بر تصمیمات او در گذشته سایه افکنده و در آینده هم خواهد افکند.
عدم حضور هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه این هفته تهران معنای خاصی دارد و تفسیرهای زیادی را می تواند در پی داشته باشد. این تصمیم چه از سوی او باشد و چه از سوی نظام بر یک مسئله تاکید دارد و آن اینکه هاشمی از این پس در نقش طالقانی دوم هم نمی تواند ظاهر شود. سکوت هاشمی طبعا معنای خوبی را در ذهن داعیه داران جبهه اصلاحات تداعی نخواهد کرد.
این همه بیانگر دو واقعیت است. نخست آنکه اصلاحات دلبستگی واقعی به هاشمی ندارد و او را نردبان خود می خواهد و دیگر اینکه با سیر کنونی می توان آینده ای را به انتظار نشست که هاشمی مثل گذشته در شرایط حساس دوستانش را تنها بگذارد.
پینوشتها:
1-
2-
3-
4-
5-
روزنامه وطن امروز نوشت: آیا تریبون صداوسیما بهترین مکان برای «شفافسازی» ابهامات مطرح شده از سوی احمدینژاد نسبت به مسائل مالی وابستگان هاشمی نبود؟
به گزارش رجانیوز، در این مطلب آمده است:دقیقاً 70 شبانه روز از شبی که احمدینژاد مقابل میرحسین موسوی در برنامه مناظره انتخاباتی قرار گرفت میگذرد. شبی که احمدینژاد در برابر دیدگان 70?میلیون بیننده تلویزیونی با سوالی از چرایی و چگونگی فعالیت فرزندان هاشمی رفسنجانی، سوالات فراوانی را در اذهان افکار عمومی پدیدار کرد.
چند ساعتی از برگزاری این مناظره و سوال کلیدی احمدینژاد از دارایی فرزندان هاشمی رفسنجانی نگذشته بود که فرزندان و خویشاوندان و طرفداران سیاسی و رسانهای هاشمی وارد میدان شدند.
فرزندان هاشمی که از این سخنان احمدینژاد بشدت عصبانی شده بودند با تدارک مصاحبههای پیدرپی، احمدینژاد را تهدید کردند که از او به دستگاه قضا شکایت خواهند کرد.
در آن سوی قضیه، اطرافیان و نزدیکان محمود احمدینژاد نیز در مقابل ادعاها و طرح شکایت از وی، ساکت نشستند و اعلام کردند که از شکایت هاشمی و فرزندانش به دادگاه جهت شفاف شدن مسائل استقبال میکنند. مردمی هم که هر روز از جلوی دکههای روزنامهفروشی رد میشدند و سخنان دوطرف را میدیدند با اشتیاق این موضوع را پیگیری میکردند که سرانجام آن سخنان در مناظره زنده تلویزیونی و این طرح شکایت چه خواهد شد و از همدیگر این سوال را میپرسیدند که آیا واقعا این دادگاه با طرح شکایت خانواده هاشمی از احمدینژاد، برگزار خواهد شد؟! دادگاهی که میتوانست از مناظره هم جذابتر و دیدنیتر باشد. اما هر روز که میگذشت از شدت و حدت سخنان خاندان هاشمی نسبت به ادعای احمدینژاد کاسته میشد. مردمی که روزنامهها را میخریدند، آن را از اول تا آخر با کنجکاوی خاصی زیر و رو میکردند تا شاید خبری از روز برگزاری دادگاه شکایت هاشمی از احمدینژاد پیدا کنند اما خبری نبود که نبود! اتفاقات و حوادث پس از انتخابات و آشوبهای خیابانی، غباری بود که روی برگزاری این «دادگاه تاریخی» سایه افکند و تا حدودی آن را به محاق فراموشی در رسانهها و تریبونها برد. افکار عمومی از خود میپرسیدند، آیا بخشی از این اتفاقات و آشوبها برای به «فراموشی سپردن» همین «دادگاه تاریخی» تدارک دیده شده بود؟!
این بیخبری از سرانجام شکایت و تشکیل دادگاه هفتهها ادامه داشت تا خبر رسید، هاشمی رفسنجانی قرار است سکوت یک ماهه خود را بشکند و به نماز جمعه بیاید. هاشمی خطبهها را آغاز کرد؛ پیشنهاد مناظره تلویزیونی برای شفاف شدن «تردیدهای انتخاباتی» داد، اعلام کرد همه(!) بازداشت شدگان را آزاد کنید و... اما از هر دری سخن گفت جز سرانجام شکایت خاندان خود از احمدینژاد!
آیا این تریبون بهترین مکان برای «شفافسازی» ابهامات مطرح شده از سوی احمدینژاد نسبت به مسائل مالی وابستگان هاشمی نبود، آیا هاشمی نمیتوانست پیشنهادهایی هم برای رفع این «تردیدها» به مردم و نخبگان کشور ارائه دهد؟ آیا هاشمی نمیتوانست با طرح مجدد شکایت خود از احمدینژاد از دستگاه قضا بخواهد هرچه زودتر و در یک دادگاه علنی و به طور زنده همانند مناظرههای تلویزیونی، 70 میلیون ایرانی ببینند کدام طرف برای ادعای خود «سند» در دست دارد؟ آیا خانواده هاشمی اصولاً شکایتی رسمی و کتبی از احمدینژاد نزد دستگاه قضا انجام دادهاند؟ و ...
آیا جز با برگزاری دادگاهی علنی و زنده که افکار عمومی بدون واسطه جزئیات مسائل را بشنوند و ببینند، «تردیدهایشان» نسبت به «مسائل مطرح شده در آن مناظره» برطرف میشود.
اگر خانواده هاشمی مدعیاند از سوی احمدینژاد مورد «تهمت و اتهام» قرار گرفتهاند، چرا هیچ اقدام «حقوقی و قضایی» برای رفع این «اتهام» نمیکنند؟ آیا تاخیر در برگزاری این «دادگاه» تردیدهای جدیدی ایجاد نمیکند؟ و ... این روزها که غبار فتنه فروکش کرده است مردم باز از خود میپرسند واقعا «چرا هاشمی از احمدینژاد شکایت نمیکند؟
شبکه ایران: اگرچه این روزها در عرصه رسانه بازار "گاف" دادن و "مچ گرفتن" داغ شده،
در جدیدترین نوع از این رویدادها، روزنامه جمهوری اسلامی به مدیر مسوولی مسیح مهاجری،به مصاحبه ای که در روزنامه ها و سایت ها از دکتر اسرافیلیان منتشر شده بود، واکنش نشان داد.
این واکنش،علیه مطلبی بود که تیتریک شماره روز گذشته وطن امروز را به خود اختصاص داد: شهید حسن آیت درست در همان روزی توسط منافقین ترور شد که می خواست مدارک مهمی درباره میرحسین موسوی افشا کند.
بر اساس آنچه که اسرافیلیان در مصاحبه مطرح کرده بود، ترور این شهید گرانقدر درست همان روزی انجام شد که شهید آیت می خواست علیه موسوی که خود را برای تصدی پست وزارت خارجه آماده می کرد، مدارکی را افشا کند.
روزنامه جمهوری اسلامی که در انتخابات اخیر به طور شفاف از میرحسین موسوی حمایت کرده بود، در خبری که در ستون "جهت اطلاع" منتشر کرد، با استناد به تاریخ رای اعتماد موسوی و همچنین تاریخ شهادت وی، اظهارات اسرافیلیان درباره شهید آیت را تحریف تاریخ و انتشار آن از سوی روزنامه ها را "کوبیدن رقیب به قیمت تحریف تاریخ" خواند.
این روزنامه در اثبات ادعای خود نوشت: "مراجعه به آرشیو مطبوعات دروغ بودن این خبر را کاملا روشن می کند زیرا تاریخ رای اعتماد آقای موسوی از مجلس برای وزارت خارجه 14 تیرماه 1360 بوده و تاریخ ترور دکتر حسن آیت 14 مرداد ماه همان سال یعنی یکماه بعد از رای گیری."
نویسنده این خبر در روزنامه جمهوری اسلامی همچنین روزنامه نگاران منتشر کننده این خبر را "جوانان مطبوعاتی" خواند و سعی کرد تا از این طریق مطلب خود را مطابق عادتش
پس از روزنامه جمهوری اسلامی، همین سوژه
این پایگاه خبری سعی کرد تا با طرح آن ، از رسانه های منتشر کننده مصاحبه اسرافیلیان،"گاف" بگیرد: "بر خلاف اظهارات نماینده فراموشکار مجلس اول (اسرافیلیان)، موضوع رأی اعتماد مجلس به تصدی وزارت خارجه توسط موسوی، در 14 تیر 1360 مطرح شده و اتفاقاً دکتر آیت هم به رغم منع وی توسط شهید آیتا... بهشتی، در همین روز به عنوان مخالف موسوی در مجلس صحبت کرده و ترور ایشان در 14 مرداد 1360، یعنی یکماه بعد رخ داده است."
اما خبرنگار شبکه ایران بر اساس ادعای روزنامه جمهوری اسلامی که گفته بود "مراجعه به آرشیو مطبوعات دروغ بودن این خبر را کاملاً مشخص میکند"، به آرشیو مطبوعات و حتی برای اطمینان خاطر بیشتر، به آرشیو روزنامه "جمهوری اسلامی" مراجعه کرد تا نه تنها از صحت این خبر اطمینان یابد بلکه سند این خبر را نیز به عنوان مدرک منتشر کند.
پیگیری خبرنگار ما مشخص کرد که موسوی در تیر و مرداد سال 60 دوبار از مجلس رای اعتماد گرفته است.
بار اول در 14 تیرماه و در دولت رجایی و پس از قطب زاده و بار دوم در مردادماه و در کابینه شهید باهنر.
بنابراین طبق گفته دکتر اسرافیلیان شهید آیت روزی که ترور شد قرار بود اسنادی علیه میرحسین موسوی به مجلس ببرد تا از انتخاب مجدد او به عنوان وزیر امور خارجه جلوگیری کند.