در خاطرات شهید سرتیپ خلبان «حسین لشکری» آمده است: من برخلاف همه، عدد 13را مبارک میدانم و برای این عدد احترام خاصی قائل هستم؛ میدانید چرا؟ برای اینکه در سیزدهمین پرواز جنگیام به تأسیسات نظامی دشمن در خاک عراق، توانستم تانکها و نفربرهای دشمن را بمباران کنم.
به گزارش
*در سیزدهمین پروازم به اسارت در آمدم
در متن این خاطرات چنین میخوانیم: در بعضی از فرهنگها، بعضی از اعداد، نحس هستند و در فرهنگ ما، معمولاً عدد 13را نحس میدانند؛ شاید به همین دلیل است که سیزدهمین روز از آغاز سال نو را، به بیرون از خانه میرویم و به کوه و دشت و بیابان پا میگذاریم که مبادا نحسی 13، در طول سال جدید گریبانمان را بگیرد و کار دستمان بدهد و این که اگر پلاک سر در خانهمان عدد 13است، از شهرداری منطقهای که در آن زندگی میکنیم، میخواهیم که به جای عدد 13، پلاک 1+12 را نصب کند! جالب این است که برخی از مسئولان شهرداریها، خودشان این خرافه را باور کردهاند و پلاکهای 1+12 را آماده نصب، در کارگاههایشان دارند تا به متقاضیان ارائه دهند.
اما من برخلاف آنها، عدد 13را مبارک میدانم و برای این عدد احترام خاصی قائل هستم؛ میدانید چرا؟ برای اینکه در سیزدهمین پرواز جنگیام به تأسیسات نظامی دشمن در خاک عراق، هواپیمایم مورد اصابت راکتهای آنان قرار گرفته و آسیب دید؛ من که مأموریت داشتم در ارتفاع 8 هزار پایی، تانکها و نفربرهای دشمن را بمباران کنم چون سقوط هواپیمایی را که خلبانش بودم در خاک عراق قطعی میدیدم و اطمینان داشتم که اسیر نیروهای دشمن خواهم شد.
برخلاف دستورات نظامی که در ایران به من ابلاغ کرده بودند به میزان 2 هزار پا، از نقطه پرواز پیش بینیشده، فرود آمدم و در ارتفاع 6 هزار پایی از سطح نیروهای دشمن بعثی با هواپیمای در حال سقوطم، هدفهای مشخص شده آنها را با دقت بیشتری نشانهگیری و بمباران کردم که بر اثر این تدبیر، حدود 22 دستگاه از تانکهای متجاوزان عراقی منهدم شد و تعدادی از نیروهای آنها زخمی شدند یا به هلاکت رسیدند.
بعد از این بمباران که با چتر نجاتم، از هواپیما بیرون پریدم؛ پریدن همان و فرود آمدن من در جمع نیروهای دشمن متجاوز همان؛ در این سانحه، به دلیل ناقص عمل کردن چتر نجاتم، با شدت و با تمام وزنم به قرارگاه دشمن برخورد کردم و به افتخار جانبازی نایل آمدم و چون نیروی گریز از مهلکهای را که در آن گرفتار آمده بودم، نداشتم، اسیرم کردند و هم زمان، مرا به جمع همرزمان «آزاده»ام اعزام کردند.
آیا شما، کسب 2 افتخار همزمان را، در سیزدهمین پرواز جنگیام، به حساب نحسی عدد 13 میگذارید؟ اگر آری، که من برخلاف شما فکر میکنم و اگر نه شما هم به جمع کسانی که عدد 13 را «مبارک» میدانند، اضافه شدهاید؛ پس مقدمتان گرامی باد.
* سفره هفت سینمان 7 سرباز اسیر ایرانی بود
عید یعنی «یا مقلب القلوب و الابصار»؛ عید یعنی رقص ماهی در تنگ بلور آب؛ عید یعنی چرخیدن سیب سرخ بر سطح صیقلی آینه سفره هفت سین؛ عید یعنی سیب و سنجد و سماق؛ عید یعنی سیر و سرکه و سمنو؛ عید یعنی سبزه، اما زندان «ابوغریب» که سبزه نداشت؛ اسارت گامی بود در برهوت و زندانبانها اسرایشان را که تماماً رزمندگان ایرانی بودند، با تمام قوا زیر نظر داشتند تا مبادا بگریزند! به کجا؟ به هرجا که ابوغریب، نباشد.
حدود 6 ماهی از اسارت من در اسارتگاه «ابوغریب» میگذشت که بوی بهار به مشامم خورد؛ به مشام من و سایر اسرایی که ایرانی بودند؛ تعدادمان 70 - 80 نفری میشد؛ تصمیم گرفتیم لحظه تحویل سال را سفره هفت سین بیاندازیم و هفت سین بچینیم و فرا رسیدن سال نو را به هم دیگر تبریک بگوییم.
این خبر دهان به دهان به گوش تمام اسرای همبندمان رسید؛ همگی از آن استقبال کردند و برنامهریزیها، به دور از چشم زندانبانها انجام شد اما ما که نمیدانستیم چه لحظهای از چه روزی سال نو آغاز میشود؛ از طرفی ما که هفت سین نداشتیم؛ مایی که غذاهامان جیرهبندی و ناسالم با بدترین کیفیت ممکنه بود؛ مایی که لباسهای تنمان بدون حتی یک دکمه بود؛ مایی که در این چند ماه انگار سالها بود بوی سیب را و طعم سنجد را از یاد برده بودیم؛ چگونه میتوانستیم سفرهی هفت سین آغاز سال جدید را در اسارتگاهمان بچینیم؟ فکری به ذهنمان رسید؛ قرار گذاشتیم در یکی از روزها که فرقی نمیکرد چه روزی باشد و در یکی از ساعتها که فرقی نمیکرد چه ساعتی باشد، هنگامی که از سلولهایمان بیرونمان میآوردند تا به «بند» برویم و قدمی بزنیم که پایمان از کرختی در بیاید، فرا رسیدن سال نو را با لبخندهای امیدبخشی که بر چهرههامان میرویاندیم، به یکدیگر تبریک بگوییم؛ مبادا که زندانبانها از نشاط ما بهانهجویی کنند و بیش از پیش آزارمان بدهند؛ دیگر اینکه سینهای سفره هفت سینمان را 7 اسیر جنگی تشکیل بدهند که از افسران و درجهداران و سربازان دربند ارتش خودمان بودند؛ سرباز، ستوان سه، ستوان دو، ستوان یک، سروان، سرگرد، سرهنگ دو.
روزی که آغاز سال نو را با حضور این چنین سفره هفت سینی در اسارتگاه ابوغریب، جشن میگرفتیم، احساس کردیم دشمن بعثی حقیرتر از آن است که بتواند به اعتقادات ما، به ملیت ما و به اندیشه ما، کوچکترین خدشهای وارد کند و با این چنین سفرهای که هفت سیناش، 7 رزمنده ایرانی بودند، پی بردیم که همدلی آدمهای یک رنگ است که به سفره هفت سینمان برکت میدهد نه همراهی سیب، سنجد و سماق و نه حضور سیر، سرکه و سمنو یا سبزی روییده از جوانههای گندم مانده در آب کاسهای؛ با این اندیشه توانستیم دانه رویش و سرسبزی را در برهوت ابوغریب، برویانیم.
*پس از درخواستهای مکرر فقط یک جلد قرآن کریم به ما دادند
میگویند «فرانسوا تروفو» فیلمساز صاحب نام فرانسوی، فیلمی ساخته است با نام «فارنهایت 451» که من نه آن فیلم را دیدهام و نه کارگردانش را میشناسم اما حکایت فیلم بر اساس کتاب سوزان هیئت حاکمهای شکل گرفته است که «کتاب» را و «کتابخوانی» را مانع تسلط خود بر مردمی میدانند که اهل کتاب و مطالعهاند؛ پس کتابها را جمعآوری میکنند و آنها را به آتش میکشند؛ در این میان، جمعی از «کتابخوانان» گرد میآیند و تصمیم میگیرند برای مقابله با این تهاجم فرهنگی، هر یک کتابی را برگزیند و متن آن را تمام و کمال به حافظه بسپارد؛ دیری نمیگذرد که هر یک از مردم تحت سلطه آن حکومت، خود کتابی میشود که تمام نسخههای آن به زودی سوزانده خواهد شد؛ در انتهای فیلم نام هر انسان به نام کتابی تبدیل میشود که آن را به یاد سپرده است؛ این یکی «بینوایان» ویکتورهوگو است، آن یکی «هملت» ویلیام شکسپیر و دیگری «پیرمرد و دریا» ارنست همینگوی.
در دوران اسارت برای شروع کار از آیات الهی مدد گرفتیم؛ آیاتی از کلام الله مجید را که در حافظه داشتم، به همبندم میآموختم و دانش ریاضی را که او میدانست به من منتقل میکرد؛ آن که جملاتی از زبان انگلیسی میدانست به ما یاد میداد و دیگری که بر ادبیات فارسی مسلط بود، ساعاتی از وقتش را صرف آموزش آن به دیگری میکرد.
امروز که روزهای اسارت را به یاد میآورم، احساس میکنم که ما، هم استاد بودیم و هم دانشجو؛ هم شاگرد بودیم و هم آموزگار؛ هم آموزش دهنده بودیم و هم آموزش گیرنده و با عزمی که جزم کرده بودیم، محیط اسارتگاهها به دانشگاهی بدل شد که دانشجویانش به فارغ التحصیل شدن، نمیاندیشیدند؛ میخواستند بیشتر بیاموزند تا در جمع دانایان، به نیکی از آنان یاد کنند.
مدتها بر این منوال گذشت و سرانجام پس از درخواستهای مکرر یک جلد، فقط یک جلد، قرآن کریم به ما دادند تا چشمهامان را با آیاتش شست وشو دهیم؛ ساعات اسارتمان چه زود میگذشت؛ وقتی در فضای کوچک نمازخانه به ترجمه و تفسیر آن آیات شریفه میپرداختیم و خداوند را با تمام عظمتش احساس میکردیم که به ملاقاتمان آمده است و برای ما از «رویش» سخن میگوید و از «تعالی»حرف میزند و از «آزادگی»؛ آن گونه که هرگز در مقابل هیچ چیز و هیچ کس تن به «اسارت» ندهیم؛ اینگونه «آزاده» شدیم.
*واژه میساختیم تا فضای روحیمان عوض شود
اسارت آداب و رسوم خاص و زبان و فرهنگ مخصوص به خود دارد؛ واژههای ابداعی اسرا در دوران اسارت، در پارهای موارد هشدار دهندهاند و در برخی موارد نیرو دهنده؛ ما آموخته بودیم در دوران اسارت فکرمان را، ذهنمان را و اندیشهمان را پویا نگاه داریم اگر ناملایمتی برای هر یک از ما پیش میآمد، آن را نه تنها به دیگری منتقل نمیکردیم، بلکه تلاشمان بر این بود تا خودمان هم به دست فراموشی بسپاریمش؛ مبادا روحیهمان شکننده شود و اگر لطیفهای، خاطره شیرینی یا طنزی به یادمان میآمد برای دیگری تعریفش میکردیم تا او هم در شادی لحظههای ما سهیم باشد.
ساختن اصطلاحات و تعابیر کنایی، یکی از دل مشغولیهای من بود و به کاربردن این اصطلاحات، فضای روحی ما را شاد و سرزنده نگاه میداشت؛ روشن یا خاموش شدن تلویزیون، یکی از این موارد بود.
شرح آن از این قرار است که سلولهای انفرادی ما فاقد هرگونه روزنهای به بیرون بودند؛ مگر پنجرهای بسیار کوچک نصب شده بر ارتفاع دیوار سلول که با میله و مقوا و تخته 3 لایه از بیرون پوشانده بودندش و سوراخی به عنوان هواکش بر سقف که نور ناچیزی از روشنایی روز را به داخل سلول منتقل میکرد و دری ساخته شده از ورقه آهن که بر آن دریچهای نصب شده بود با ابعادی که دستی بتواند غذایی را به اسیر بدهد تا سد جوع کند و فقط زنده بماند.
هنگامی که نگهبان میآمد و دریچه را باز میکرد تا غذای اسیر را به او بدهد، چهره او را در روشنایی بیرون از سلول به وضوح میشد دید و هنگامی که دریچه را میبست، دوباره تاریکی به سلول هجوم میآورد.
ما باز و بسته شدن دریچه سلول را به روشن و خاموش شدن تلویزیون تعبیر میکردیم؛ وقتی نگهبان دریچه را باز میکرد و چهره او را میدیدیم، میگفتیم تلویزیون روشن شد و هنگامی که غذای اسیر را به او میداد و دریچه را میبست و میرفت، میگفتیم تلویزیون خاموش شد که در این تعبیر، طنز تلخی نهفته بود.
حالا خودتان حساب کنید در طول شبانه روز، چه مدت اجازه داشتیم تا اوقات اسارتمان را به دیدن تلویزیون بنشینیم؛ آن هم با تصاویری از نگهبانان کج خلق کریهالمنظر که وقتی دیر میآمدند، دلمان برایشان تنگ میشد!
چرا میخندی؟ باور کن اگر مدتی در آن سلولها نگهت میداشتند، دیدن آن چهرهها، از پس آن چنان تلویزیونی، برایت از هر غنیمتی با ارزشتر میشد! باور نمیکنی؟ خب؛ خدا را شکر.
*یک دندان میدادیم تا جرعهای شیر بنوشیم
یک بار یکی از همبندهامان در اسارتگاه «ابوغریب» دچار دندان درد شدید شد؛ بی چاره از درد به خودش میپیچید و محوطه اسارتگاه را گذاشته بود روی سرش؛ ما هم از آن جا که دنبال بهانهای برای ضربه زدن به روان دشمن بودیم سر و صدا راه انداختیم؛ نگهبانها، اول توجهی نکردند؛ سرانجام کم آوردند و آن دوست من را به درمانگاه برده تا دندان دردش را آرام کنند، مدتی چشم به راهش ماندیم، نیامد؛ مدتی دیگر، باز هم نیامد و مدتی بیشتر؛ دل نگرانش شدیم و سرانجام از درمانگاه، تحت الحفظ آوردندش؛ خوشحال و خندان بود؛ دندانش را کشیده بودند و دردش ساکت شده بود.
شب، هنگامی که تعدادی از ما دور هم نشسته بودیم تا خوراک لوبیایی را که از جیره ظهرمان پس انداز کرده بودیم به عنوان شام بخوریم، دیدیم او هم به جمع ما پیوست و یک بطری شیری را که به جای شام به او داده بودند وسط سفره گذاشت و گفت: «بسم الله»
ما هم که مدتها بود رنگ لبنیات را در آن اسارتگاه به چشم ندیده بودیم، خوراک لوبیایی را که دوست داشتیم و خوش مزهترین غذایی بود که در آن دوران میخوردیم، فراموش کردیم و هر کدام، نیم جرعهای از شیر سهمیه دوستمان را سر کشیدیم.
فردا و پس فردا هم به همین منوال گذشت و از آن روز بعد به او همان غذایی را دادند که به ما میدادند و دیگر از شیر خبری نشد.
مدتی بر همین منوال گذشت؛ دوباره همان غذاهای آبکی بیرمق؛ دوباره همان آشهایی که از توش کرم در میآوردیم یا شمع اتومبیل که ماجرای آن هم شنیدنی است.
یک روز یکی از اسرا، کار عجیبی کرد؛ او که یکی از دندانهایش پوسیدگی مختصری داشت، خودش را به دندان درد زد؛ آن قدر سر و صدا کرد که بردندش به درمانگاه؛ سر ضرب، دندانش را کشیده بودند؛ موقعی که برگشت، یک شیشه شیر دستش بود؛ به جمع که رسید، تعارف کرد؛ هر کدام نیم جرعه خوردیم؛ فردا و پس فردا هم به همین منوال گذشت و از روز بعدش، به او همان غذایی را دادند که به ما میدادند و دیگر از شیر خبری نشد؛ دیگر راهش را یاد گرفته بودیم؛ هر وقت هوس شیر میکردیم، یکی که دندان پوسیدهای داشت، خودش را به دندان درد میزد.
از این راه، من 3 تا از دندانهایم را جمعاً برای 9 شیشه شیر سرمایهگذاری کردم؛ سرمایهای که سودش علاوه بر خودم، به 60 - 70 نفر دیگر هم در اسارتگاه «ابوغریب» رسید و از این راه دست کم بخشی از کلسیم بدن ما تأمین شد تا هوش و حواسمان از دست نرود.
*بر کنج دیوار گچی سلول جمعیمان، با ناخن نوشتم: «این نیز بگذرد»
کاغذ در «ابوغریب» حکم کیمیا را داشت؛ از کتاب، دوات و دفتر هم که اصلاً اثری نبود؛ یادم میآید در نخستین روز ورودم به اسارتگاه بر کنج دیوار گچی سلول جمعیمان، با ناخن نوشتم: «این نیز بگذرد» و هرگاه، هر یک از ما چشمهامان به آن نوشته میافتاد، امیدمان به رها شدن از بند اسارت، افزایش پیدا میکرد.
روزنامههایی که به زبان عربی چاپ شده بودند و «صدام» را در لباس نظامی و با ژستهای آن چنانی نمایش میدادند تا قدرت او را و قدرت ارتش او را، اگر چه کاذب بود به مردم خود نمایش بدهند؛ این روزنامههای عربی بین اسرای ایرانی دست به دست میگشت و آنهایی که کم و بیش عربی میدانستند، متن آنها را برای دیگران ترجمه میکردند و با مضحکه کردن صدام، لبخند میزدیم و دروغهای نظامیشان را تفسیر میکردیم.
یک روز، یکی از اسرا پیشنهاد کرد، روزنامهای ایرانی در اسارتگاه ابوغریب منتشر کنیم؛ روزنامهای که فقط یک نسخه داشته باشد و مطالب جدیدی را به خواننده ایرانی ارائه کند؛ دست به کار شدیم؛ هر کدام از ما، هر قطعه سیاهی را که قابلیت حل شدن در آب داشت، جمع آوری کردیم؛ از خاکه سیگار گرفته تا ذرات پراکنده ذغال؛ پس مواد اولیه مرکبمان تأمین شد؛ چوب کبریتی، پوشال بادآوردهای، میخ نازک زنگ زدهای اگر مییافتیم، ذوق زده میشدیم؛ انگار که خودنویس نوک طلایی فلان کارخانه خودنویسسازی را یافتهایم؛ پس، قلمهایمان را هم پیدا کردیم؛ حالا مانده بود کاغذ که اگر تأمین میشد، نخستین شماره روزنامهمان در میآمد.
کاغذ در ابوغریب حکم کیمیا را داشت؛ از کتاب، قلم، دوات و دفتر هم که اصلاً اثری نبود اما روزنامه به دستمان میرسید؛ یک باره فکری به ذهنمان رسید؛ استفاده کردن از مقواهای قوطیهای پودر لباسشویی که به ما میدادند تا هر چند وقت یک بار لباسهایمان را بشوییم؛ فکر خوبی بود، فقط یک اشکال داشت و آن این که قوطیهای خالی را از ما پس میگرفتند؛ چاره را در این دیدیم که چند تایی از قوطیها را تکه پاره شده به آنها تحویل بدهیم، در حالی که تکه پارههایی از آنها را برای خودمان کش رفته بودیم؛ خدا از سر تقصیراتمان بگذرد؛ بعد از آن با خیساندن این تکه پارهها در آب و لایهلایه کردن آنها و خشک کردنشان در جایی که نگهبانی نبیند، کاغذمان تأمین شد؛ مشکل روزنامه نویسی همین است: مرکب، قلم و کاغذ؛ ما چون آنها را داشتیم دیگر غمی نداشتیم.
توی این روزنامهها که هر 20 روز یکبار منتشر میشد و هرکدام به اندازه کف دست بود، لطیفه مینوشتیم، جدول طراحی میکردیم، کاریکاتور صدام را میکشیدیم؛ تا این که ششمین شماره این نشریه لو رفت و به دست نگهبانان اسارتگاه ابوغریب افتاد؛ در آن شماره در کاریکاتوری، فرهنگ مردم عراق را به مضحکه گرفته بودیم؛ فرهنگ آشخوری هر روزه آنها را هنگام صبحانه؛ این کاریکاتور، آتششان زد و بیش از پیش مراقبت کردند تا مبادا قطعهای کاغذ به دست ما بیافتد و ما در اسارتگاه ابوغریب توقیف شدن نشریه تک نسخهایمان را پس از نشر ششمین شماره، به تلخی تجربه کردیم و معنای «سانسور» را فهمیدیم.
یادم میآید، شب بعد از لو رفتن نشریهمان، دوستی که مطالب صفحه طنز و شعر نشریه را مینوشت و اهل شعر و شاعری بود؛ به قصد تقویت کردن روحیه ما، یک بیت شعر خواند که امیدوارمان کرد:
«آن کس که اسب تاخت، غبارش فرونشست گرد سم خران شما نیز بگذرد»
شاید این شعر، با ناخن اسیری بر کنج دیواری از دیوارهای اسارت گاه ابوغریب نوشته شده باشد.
*با پوست انار باطری ساختیم
مدتها بود که از جبهههای جنگ بیخبر بودیم، نه اسیر جدیدی میآوردند که با احتیاط اوضاع خارج از اسارتگاه ابوغریب را برایمان تشریح کند و نه روزنامهای عربی به دستمان میرسید که با تجزیه و تحلیل مطالب آن، به وضعیت جبهههای جنگ پیببریم؛ بیخبری از اوضاع مناطق جنگی، کلافهمان کرده بود. برای کسب خبر صحیح، مترصد فرصت مناسبی بودیم اما انگار، هیچ خبری نبود؛ تا این که روزی، یکی از اسرای ایرانی، رادیویی ترانزیستوری آورد؛ یکی از اسرا که رادیوساز بود، با ابزاری کاملاً ابتدایی، آن رادیو را قطعه قطعه کرد و هر قطعهاش را هر یک از ما در جایی پنهان کردیم تا آبها از آسیاب بیافتد؛ مأموران عراقی، اسارتگاه ابوغریب را زیر و رو کردند و تمام سوراخ سنبهها را گشتند اما از رادیو اثری پیدا نشد که نشد. انگار زمین دهان باز کرده بود و رادیوی آنها را بلعیده بود؛ غائله که ختم به خیر شد، همان دوست رادیوسازمان، قطعههای جدا شده رادیو را که هر یک از ما در کنجی پنهان کرده بودیم، سر هم کرد و رادیو راه افتاد؛ حالا رادیو داشتیم و دیگر میتوانستیم ساعات پخش اخبار از رادیو ایران، خبرهای درست را بشنویم و از این طریق نیرو بگیریم و روحیهمان را بازسازی کنیم.
مدتی این گونه گذراندیم تا این که باطری رادیومان تمام شد و دوباره در بیخبری مطلق ماندیم؛ یک روز، یکی از اسرا گفت: «اینها چرا به ما ساعت نمیدهند تا اوقات شرعی را از روی آن تشخیص بدهیم و فرایض دینیمان را به موقع به جا بیاوریم» حرف او را به نگهبانهای اسارتگاه گفتیم؛ چند ماهی پافشاری کردیم تا سرانجام، یک ساعت دیواری برایمان آوردند؛ ساعت که به دستمان رسید، موقع پخش اخبار رادیو ایران، باطریاش را در میآوردیم و به رادیو ترانزیستوریمان میانداختیم و خبرهای جبههها را میشنیدیم و دوباره، باطری را به ساعت میانداختیم تا کار کند و منتظر میماندیم تا نوبت بعدی پخش خبر.
در این میان، آنهایی که مأمور شنیدن اخبار میشدند، خبرها را برای دیگران تعریف میکردند، چرا که امکانی نبود تا همه ما همزمان، برنامه خبر رادیو را بشنویم؛ اگر نیروهای دشمن پی میبردند که ما رادیوشان را پهلوی خودمان نگه داشتهایم، دمار از روزگارمان در میآوردند.
2 ماهی نگذشته بود که باطری ساعتمان تمام شد؛ به نگهبانها گفتیم؛ باطری نو به ما دادند؛ 2 ماه بعد، باطری دیگری گرفتیم و این عمل، چند بار تکرار شد؛ تا اینکه یکی از مأموران به زود تمام شدن باطری ساعت دیواریمان شک کرد؛ او گفت «نمیشود باطری ساعت دیواری این قدر زود مستهلک شود»؛ وقتی دیدیم که او شک کرده است، دوست رادیوسازمان، در کوتاهترین زمان ممکنه، رادیو را قطعه قطعه کرد و دوباره هر یک از ما قطعهای را در جایی پنهان کردیم؛ مأمورهای امنیتی در پی یافتن رادیو اسارتگاه ابوغریب را زیر و رو کردند و سرانجام، دست از پا درازتر به دفتر کار خودشان برگشتند. چند روزی بدون رادیو ماندیم تا آبها از آسیاب بیافتد و بعد از آن، دوست رادیوسازمان، قطعههای جدا شده رادیو را سر هم کرد و دوباره رادیو ترانزیستوریمان راه افتاد اما در پی چارهای میگشتیم تا خودمان یک باطری اختراع کنیم تا کمتر از باطری ساعت برای رادیو استفاده کنیم و سرانجام بعد از کلی مشورت و تبادل نظر و بهرهگیری از دانشهای فنی سایر اسرا، پیبردیم که از پوست انار میشود، باطری تهیه کرد و برای مدت نه چندان طولانی، از نیروی آن رادیوی ترانزیستوری را، راه انداخت.
ما که عادت کرده بودیم هر چیز دور انداختنی را برای روز مبادا در گوشهای از اسارتگاه پنهان کنیم، پوست انارهایی را که از مدتها قبل پس انداز کرده بودیم، روی هم ریختیم و در آب جوشاندیم و با مشقت بسیار، خمیری از آن به دست آوردیم که تا اندازهای، خاصیت الکتریسیته داشته و میتوانست رادیوی ما را روشن نگه دارد؛ با این ترفندی که به کمک آن دوست رادیوسازمان و سایر بچهها به کار گرفتیم، استهلاک باطری ساعتمان کاهش پیدا کرد و دیرتر از دفعات اولیه، برای ساعت دیواریمان تقاضای باطری میکردیم.
امروز که آن خاطرات را به یاد میآورم و به همدلیها و یک رنگیهایی که در اسارتگاه ابوغریب داشتیم، فکر میکنم و به هوش سرشار و باورهای آنان که با من همبند بودند، میاندیشم، خودم را فارغ التحصیل از دانشگاهی میدانم که دورهاش، نه 4 سال و نه 7 سال که 18سال بود و افتخار میکنم که این دورهی 18ساله دانشگاهی را، در اسارتگاه ابوغریب و زندان امنیتی عراق، با موفقیت به پایان رساندهام. امیدوارم تلاشهای من و همرزمانم که در راه دفاع از آب و خاک و دینمان، آزموده شدهایم، مورد قبول درگاه حضرت باری تعالی و مردم قدرشناس ایران، قرار گرفته باشد؛ ان شاءالله.
*بعد از 14 سال اسارت از خداوند اجازه گلایه کردن خواستم
شبی از شبهای دوران اسارت، دلم گرفت؛ 8 سالی را در «ابوغریب» گذرانده بودم و 6 سالی میشد که مرا از جمع ایرانیان همبندم جدا کرده و در جایی دیگر، زندان امنیتی عراق، در یک سلول انفرادی نگه داری میکردند؛ در آن شب به یاد کشورم افتادم؛ به یاد همسرم و به یاد تنها فرزندم که پسر بود؛ در ابتدای اسارتم 4 ماهه بود و در آن شب حدوداً 14 ساله! از ذهنم گذشت که «اگر مرا ببیند، میشناسد؟» و به فکر افتادم «اگر من او را ببینم، چه طور؟» قلبم فشرد و رو به خدا کردم و آن گونه که فقط او میشنید، گفتم «آیا به من اجازه میدهی که گلایه کنم؟» سکوت حاکم را به رضایت تعبیر کردم و گلایههایم شروع شد؛ تا دیر وقت، من میگفتم و او میشنید و بعد از آن، به خواب رفتم.
فردا و پس فردا و پس آن فردا، دیگر کلامی به زبان نیاوردم و حتی به هیچ چیز فکر نکردم؛ در سومین روز که نگهبان، غذای ظهر مرا از دریچه مخصوص تحویل میداد به ناگهان، در تاریک، روشنی سلول انفرادی، چشمهایم به مارمولکی افتاد که از روزنه سقف، به من خیره شده بود؛ اتفاقی که به نظرم کاملاً غریب آمد؛ نگهبان که رفت، من و مارمولک، مدتها به یکدیگر خیره نگاه کردیم و سرانجام او هم رفت؛ دیدن مارمولک مرا به فکر کردن واداشت و مانند معبری که خوابی را تعبیر کند به کنکاش در مورد این قضیه پرداختم تا ظهر روز بعد که باز هم همان اتفاق افتاد؛ هر 2 به یکدیگر خیره شدیم و در چشمهای هم نگریستیم اما این بار او نزدیکتر آمد؛ تأثیری عمیقتر بر ذهن من گذاشت و باز هم رفت؛ روز دیگر هم بر همین منوال گذشت و روزهای دیگر هم؛ چیزی حدود 2 ماه از همان روزنه و در همان ساعت میآمد و ساعتی مرا به خود مشغول میکرد و میرفت و عجیب این که هر بار به من، نزدیک و نزدیکتر میشد تا جایی که در روزهای بعدتر، کل سقف سلول انفرادی مرا، با آزادی تمام طی میکرد و بعد از آن به من چشم میدوخت.
اگر چه پیام را، در 2 ـ 3 روز نخست حضور مارمولک، دریافت کرده بودم، چشمم به راه بود که آخر این بازی به کجا میانجامد؟ من پیام واضحی را طلب میکردم؛ ظهر روز بعد، مارمولک نیامد؛ به دیدن هر روزهاش عادت کرده بودم، ظهر روز بعد هم از او خبری نشد و فردای آن روز هم، بر همین منوال اما ناامید نشدم؛ حس غریبی به من میگفت که خواهد آمد و سرانجام آمد اما این بار، نه به تنهایی، بلکه با 2 مارمولک کوچکتر از خود؛ گویا که فرزندانش بودند و این بار، پیام کامل شد «در مقابل تهدیدها و تطمیعهای دشمن، مقاومت کن. تو، با کارنامهای پربار، به آغوش میهنت و به آغوش خانوادهات، باز خواهی گشت» پیام که دریافت شد و بر جانم نشست، دیگر مارمولکها را ندیدم. انگار که هر 3، دود شده بودند و رفته بودند هوا.
این پیام، مرا که شکننده شده بودم، در مقابل ناملایمات دوران اسارت بیش از پیش مقاوم کرد.
*در تنهایی اسارت به قدرت لایزال خداوند بیشتر ایمان آوردم
باید اعتراف کنم گاهی اوقات اسارتم را که در زندان امنیتی عراقیها میگذراندم، بیشتر از زمانی که در اسارتگاه ابوغریب بودم، دوست دارم؛ در دوره اول اسارتم که حدود 8 سال به طول انجامید در جمع همبندانم، فرصت تأمل و تعمق نداشتم؛ سلولهایمان کوچک بود و تعداد اسرا بسیار؛ در آن سلولها به راحتی نمیشد خوابید. به راحتی نمیشد نشست و حتی به راحتی نمیشد ایستاد؛ در این چنین مکانی، هر کس در پی روحیه دادن به دیگری بود؛ در این مکان اگر کسی مینشست تا به مسألهای فکر کند و اندیشهاش را به پرواز درآورد آن یکی شروع میکرد به تعریف کردن خاطرهای خوش یا لطیفهای، مبادا که روحیه دشمن ستیزی دوستش آسیب ببیند؛ اسیر در ابوغریب حق نداشت خموده شود، چون این خمودگی ممکن بود روحیه سایرین را بشکند و آنها را در مقابل خواسته دشمن متزلزل کند.
اما در «زندان امنیتی عراق» که پس از تصویب قطعنامه 598 مرا به آنجا منتقل کردند، وضع فرق میکرد. آنجا، همه ایرانی بودند و اینجا من تنها ایرانی بودم؛ آنجا تعدادی هم سلولی داشتم و اینجا من تنها بودم؛ آنجا همه باهم بودیم و اینجا، کسی غیر از من نبود.
در تنهایی سلول زندان امنیتی عراق که ابعادش حدود 180 در 260 سانتیمتر بود، احساس میکردم پادشاهی هستم که در قصری زندگی میکند اما تنها؛ هرگز نمیدانستم که 10 سال از عمرم را در انزوا خواهم گذراند.
اما چه خوب؛ در تنهایی است که آدم میتواند فکر کند؛ در تنهایی است که آدم میتواند اندیشهاش را به پرواز درآورد و در تنهایی است که آدم میتواند با خدای خویش راز و نیاز کند و از او نیرو بگیرد.
شاید در این 10 سال بود که من خدا را بهتر شناختم و به قدرت لایزالش بیشتر ایمان آوردم؛ شاید در این 10 سال بود که تابش هر نور امیدی را در قلبم تفسیر میکردم و حرکت هر جنبندهای را به فال نیک میگرفتم؛ شاید در این 10 سال بود که ایمان آوردم خدا خالق زیبایی است و هرگز زشتی را او نیافریده است؛ شاید در این 10 سال بود که من به مفهوم این کلام پیبردم «چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید» و چه شبها که در سلول تنهاییام، که به قصر پادشاهی تنها میمانست، چشمهایم را شست و شو دادم تا زیباییهای بیشتری را ببینم؛ آری، چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید.
در پی کشتهشدن یک جوان فرانسوی، ناآرامی شبگذشته بخشهایی از حومه شهر "پاریس " پایتخت فرانسه را فراگرفت.
به گزارش فارس به نقل از خبرگزاری فرانسه، دهها نفر از ساکن حومه شرق پاریس شبگذشته در پی کشتهشدن مشکوک این جوان 18 ساله با پرتاب مواد آتشزا با پلیس درگیر شدند.
در این درگیریها دستکم 29 دستگاه خودرو در آتش سوخت و شیشه چندین مغازه و مدرسه شکسته شد و نیروهای پلیس تعدادی از معترضان را بازداشت کردند.
تنش بین جوانان فرانسوی و پلیس به دلیل برنامههایی است که دولت این کشور با اتخاذ آن منجر به افزایش فقر بیکاری در میان اقلیتهای این کشور شدهاست.
شهر پاریس در گذشته نیز چندبار شاهد درگیری میان جوانان معترض و نیروهای پلیس بود که درجریان آن صدها دستگاه خودرو در آتش سوخت و به ساختمانهای این شهر خسارت وارد شد.
خالد مشعل با اشاره به حمایتهای معنوی و سیاسی ملت ایران از مردم غزه، به نمایندگی از مقاومت اسلامی فلسطین از جمهوری اسلامی ایران قدردانی کرد.
به گزارش خبرگزاری فارس، خالد مشعل رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس در آستانه سالگرد پیروزی حزبالله لبنان در جنگ سی و سه روزه در گفتگو با ستاد خبری نخستین جشنواره بینالمللی جایزه بزرگ مقاومت اسلامی با بیان اینکه جمهوری اسلامی ایران بیشترین حمایتها را از مردم غزه داشته است و من به نمایندگی از مردم غزه و مقاومت اسلامی فلسطین از حمایتهای سیاسی و معنوی ملت بزرگ و سرافراز ایران تشکر و قدردانی میکنم، افزود: قطعا جمهوری اسلامی ایران در پیروزی مردم غزه، سهم بزرگی دارد و در این پیروزی شریک است. در آن شرایط بسیار سخت و غیر قابل توصیف مردم غزه با توکل بر خداوند و با تکرار مدام آیه «حسبنا الله و نعم الوکیل» پایداری و مقاومت کردند و خداوند هم پیروزی را به این مردم مومن و مقاومت عنایت کرد، انشاءالله پیروزی در جنگ غزه مقدمه آزادی کامل فلسطین و قدس شریف باشد.
وی اظهار داشت: اکنون جنگ سیاسی و جنگ شکستن محاصره غزه و بازگشایی گذرگاهها آغاز شده است و با وجود همه فشارها و جنگ روانی، دولت فلسطین و مقاومت اسلامی هیچ یک از شروط دشمن صهیونیستی از جمله التزام به توافقنامه سال 2005 میلادی در خصوص گذرگاه رفح و آتش بس دائم را نپذیرفته و نخواهد پذیرفت.
خالدمشعل با اشاره به اینکه بازسازی غزه اولویت نخست دولت فلسطین است، گفت: آمریکا و رژیم صهیونیستی میخواهند با ممانعت از بازسازی غزه موجب نارضایتی و یاس مردم شوند اما ما به هر طریق ممکن بازسازی غزه را آغاز خواهیم کرد و نخواهیم گذاشت تلاشهای آنها به نتیجه برسد.
وی در پایان خاطرنشان کرد: خط استراتژیک مقاومت اسلامی و گروههای فلسطینی، جهاد در مقابل دشمن صهیونیستی است و لحظهای از این هدف دست برنخواهند داشت.
در پی برگزاری دور دوم دادگاه رسیدگی به پرونده کودتای مخملی، فرانسه، انگلیس و اتحادیه اروپا واکنشهایی را در این زمینه از خود نشان دادند.
به گزارش فارس به نقل از روزنامه فرانسوی "لوپاریزین "، برگزاری دادگاه رسیدگی به پرونده "کلوتید ریس " تبعه کشور فرانسه و دو نفر از کارمندان محلی سفارت فرانسه و انگلیس، واکنشهایی را در اروپا به دنبال داشته است.
فرانسه در پی برگزاری جلسه محاکمه "کلوتید ریس " روز گذشته با انتشار بیانیهای با وجود اعترافات وی ضمن بی اساس خواندن اتهامات وارده خواستار آزادی فوری این تبعه جوان خود شد.
اتحادیه اروپا نیز که هماکنون ریاست آن بر عهده سوئد است مدعی شد: «اقدام علیه یک کشور، یک شهروند یا کارکنان سفارتخانههای تحت نظارت اتحادیه اروپا به عنوان اقدام علیه این اتحادیه تلقی میشود و عواقبی را به دنبال خواهد داشت.»
این اتحادیه افزود: «ما به دقت این پرونده را پیگیری و دنبال خواهیم کرد و خواستار آزادی سریع زندانیان هستیم.»
کلوتید ریس و کارمندان محلی سفارتهای انگلیس و فرانسه در ایران روز گذشته در کنار سایر شرکتکنندگان در اغتشاشات اخیر تهران در دادگاه انقلاب اسلامی محاکمه شدند.
از سوی دیگر "دیوید میلیبند " وزیر خارجه انگلیس نیز در واکنش به برگزاری دور دوم دادگاه عاملین ناآرامیها اخیر تهران مدعی شد که این اقدام جدیدترین اقدام تحریک آمیز از جانب ایران بوده است.
وی همچنین درباره "حسین رسام " تحلیلگر ارشد سفارت انگلیس در تهران که در جلسه روز گذشته دادگاه حضور داشت، افزود: «حسین رسام یکی از کارمندان سفارت انگلیس بوده که وظیفه خود را انجام داده است.»
کلوتیلد ریس، تبعه فرانسوی که طی حوادث پس از انتخابات دستگیر شده پدر وی از اعضای کمیساریای انرژی هستهای فرانسه و مادر وی عضو ارتش فرانسه است. اقدام علیه امنیت ملی از طریق حضور در تجمعات و اغتشاشات مورخه 25 و 27 خرداد ماه و همچنین جمعآوری اخبار، اطلاعات و تهیه تصاویر از این اغتشاشات و ارائه آن به وابسته علمی سفارت فرانسه از دیگر اتهامات ریس است.
معاون دادستان عمومی و انقلاب تهران در قرائت بخشی از متن کیفر خواست متهمان کودتای مخملی با اشاره به باز بودن درب برخی سفارتخانه ها به روی اغتشاشگران، به برگزاری جلسات اصلاح طلبان در این سفارتخانه ها اشاره کرد و گفت: حمایت از اصلاحطلبان از طریق برگزاری نشستهایی در وزارت خارجه و سفارتخانههای خود و تخصیص بودجه در جهت حمایت مالی از فعالیت های مورد نظر غرب در داخل ایران از جمله موارد این کمک ها است.
به گزارش رجانیوز، متن کیفر خواست عبدالرضا محبتی معاون دادستان عمومی و انقلاب تهران به نمایندگی از مدعیالعموم به شرح ذیل است:
«رب بما انعمت علیّ فلن اکون ظهیراً للمجرمین »
ریاست محترم شعبه 15 دادگاه انقلاب اسلامی تهران
همانگونه که استحضار دارید پس از حضور حداکثری مردم خدادوست و پرافتخار ایران اسلامی در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و لبیک به دعوت مقام معظم رهبری«مدظله العالی » در تجدید میثاق مجدد با آرمانهای امام راحل «رحمة اله علیه » در سی امین سال پیروزی انقلاب اسلامی که برگ زرینی در مردم سالاری دینی و رکوردی بی سابقه از حضور مردم در جهان به ثبت رسانید جریانی معاند با افتخارات نظام اسلامی در داخل و خارج از کشور درصدد ایجاد فتنه و سیاه نمایی این افتخار عظیم و اخلال در نظم و امنیت جامعه و تشویش اذهان عمومی برآمد و با بهره گیری از رسانه های مخالف و افراد فرصت طلب و ارتباط با بیگانگان و استفاده از همه ظرفیت گروههای ضد انقلاب که از سالها قبل درصدد فرصتی برای ضربه زدن به امنیت میهن اسلامی ما بودند با طراحی توطئه و سناریوی فریب کارانه ادعای تقلب و جعل درانتخابات سعی در تبدیل نمودن یکی از بزرگترین افتخارات سیاسی نظام جمهوری اسلامی ایران به چالش امنیتی و حربه تبلیغاتی براندازانه علیه نظام داشتند .
در جلسه گذشته در مقدمه اول ادعانامه دادستانی تهران دلایل طراحی قبلی این آشوبها و مستندات اثبات جرم سازمان یافته و برنامه ریزی شده اخیر به استحضار رسید . در این جلسه در دو بخش برنامه ریزی و طراحی کشورهای بیگانه و مخالف جمهوری اسلامی ایران به منظور فروپاشی و براندازی نرم در کشور و دخالت آنان در حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری اقدامات گروهکهای ضدانقلاب و تروریستی و نقش آنها در حوادث پس از انتخابات و آشوبهای اخیر به استحضار می رساند :
الف ) برنامه ریزی و طراحی کشورهای بیگانه و مخالف جمهوری اسلامی ایران به منظور فروپاشی و براندازی نرم در کشور و نقش آنان در حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری
پیروزی انقلاب اسلامی و به خطر افتادن منافع استعماری بیگانگان در داخل کشور و منطقه استراتژیک خلیج فارس منجر به افزایش خصومت و دشمنی غرب علیه جمهوری اسلامی ایران گردیده و برهمین اساس و در دورههای مختلف؛اجرای طرحهای متعدد سیاسی و اطلاعاتی جهت مقابله با نظام ،در دستور کار آنها قرار گرفته است.
از سوی دیگر؛گرفتاری غرب به سرکردگی آمریکا در باتلاق عراق و افغانستان و شکست رژیم صهیونیستی در جنگ 33 روزه با حزب ا... و جنگ 22 روزه غزه؛احتمال و امکان بکارگیری گزینه نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران را به حداقل کاهش داده و برهمین اساس ایجاد تغییرات ساختاری در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران با رویکردهای نوین اطلاعاتی و اقدامات پنهان و نرم در دستور کار غرب قرار گرفته است.در همین راستا؛ فضای مجازی، رسانه ،شبکههای ماهوارهای و....به عنوان ابزاری کارآمد و نوین جهت تغییر افکار، مورد بهرهبرداری بیگانگان قرار گرفته و براساس ادبیات جاسوسی غرب؛تغییر افکار؛زیربنای تغییر رفتار و نهایتا "تغییر ساختار کشور را در پی خواهد داشت.
در همین راستا؛ سیاستهای جدید غرب و به ویژه آمریکا و انگلیسی جهت مقابله با جمهوری اسلامی ایران بر سه اصل:
1- دموکراسیسازی (دموکراسی متناسب با اهداف و منافع غرب).
2- مشغولسازی نظام در داخل با ایجاد ناامنیهای داخلی و تشدید اختلافها
3- مهار اقتدار منطقهای جمهوری اسلامی ایران
استوار گردیده که جهت تحقق این اهداف استفاده از رسانه، دیپلماسی عمومی، ایجاد سازمانهای مردمنهاد و شبکه ارتباطی و سازماندهی مخالفان با هدف نافرمانی مدنی و راهاندازی پروژه مبارزه عاری از خشونت از مهمترین نقش و کارکرد برخوردار بوده و بودجه های کلان و ابزار نوین ارتباطی نیز بدان تخصیص یافته است. از سوی دیگر؛سازمان های جاسوسی غرب نسبت به بهره برداری از تمامی فرصت ها و امکانات داخلی معارض و اپوزیسیون که به عنوان بازوهای اجرایی و عملیاتی آنها محسوب میگردند ؛غفلت ننموده وگروههای مذکور از قبیل گروه غیرقانونی نهضت آزادی جهت جریان سازی،ایجاد ناامنی و به چالش کشاندن نظام و در قالب پیاده نظام و ستون پنجم دشمنان به ایفای نقش می پردازند.
درهمین راستا؛گروهک منافقین،تندر و جریانات تجزیه طلب و قوم گرا با هدایت و حمایت بیگانگان ودر قالب بمب گذاری،ترور،ایجاد اختلافات سیاسی و قومیتی و بحران سازی؛مبادرت به اجرای برنامه های ضدامنیتی در ایام انتخابات ریاست جمهوری نمودندکه تلاش جهت ترور یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری و انتساب آن به نظام در راستای ایراد اتهام علیه مسئولین نظام،گسترش اختلافات و ایجاد ابهام و توهم در لایه های مختلف اجتماعی؛یکی از نمونه های اهداف و اقدامات آنها محسوب می گردد.
راهکارهای فروپاشی جمهوری اسلامی ایران :
دشمنان نظام ( مقدس جمهوری اسلامی ایران ) جهت پیشبرد سیاستهای مذکور؛ محورهایی را به عنوان راهکارهای فروپاشی جمهوری اسلامی ایران طراحی، ترسیم و جهت اجرا در اختیار دستگاههای اطلاعاتی و مؤسسات وابسته قرار دادهاند که برخی از آنها عبارتند از:
1) تبلیغ و ترویج ضرورت تغییر سیاسی نظام؛
2) حمایتهای بینالمللی از اتحادیههای کارگری ، اصناف، گروههای باصطلاح مدافع حقوق بشر و تشکلهای مدنی مخالف جمهوری اسلامی ایران.
3) اعمال تحریمهای اقتصادی علیه جمهوری اسلامی ایران.
4) تقویت مالی نیروهای مخالف داخل نظام؛ بصورت پنهان
5) شناسایی، جذب و توانمندسازی مراکز و افراد و اقشار مؤثر در جامعه مانند زنان، جوانان، NGOها و ... در جهت نیل به اهداف معین .
با توجه به جدول ترسیمی در تقویم کشور جهت برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در سال 1388؛ برنامه اجرایی اهداف فوق توسط بیگانگان با فرصتطلبی از آزادیهای موجود ؛در راستای براندازی نرم جمهوری اسلامی ایران و در قالب پروژه دیپلماسی عمومی (Public diplomacy) و اقدامات پنهان (Covert Action) به مرحله اجرا درآمده است.
براندازی نرم و اقدامات پنهان:
براندازی نرم که با ظاهری آراسته و برای عادی سازی در نزد افکار عمومی از آن با عنوان دیپلماسی عمومی یاد نمودند دارای مفاهیم و ویژگی های ذیل می باشد:
از منظریکی از دستگاههای اطلاعاتی غرب :
"دیپلماسی عمومی به دنبال این هدف است که منافع و امنیت ملی ما را از طریق درک، آگاهی و تاثیر بر مردم کشورهای دیگر حفظ کرده و از گفتگو بین شهروندان ما و موسسات و همتایان آنها در خارج نیز بهره ببرد. "
براندازی نرم از دیدگاه غرب همانا تحمیل ارزشها و چهارچوبهای فکری حاکم بر جوامع غربی به دیگر جوامع است تا از این طریق و به صورت خودکار سیستم آن کشور هدف متاثر و همراه با سیاستهای نظام سلطه گردد.
* هدف دیپلماسی عمومی غرب "ملتها " و مسیر و غایت نهایی آن تاثیرگذاری با هدف تسهیل در سیاستهای معطوف به اقدامات پنهان و براندازانه است بنابراین اقدامات پنهان در چارچوب دیپلماسی عمومی؛ مستلزم بکار بستن پیچیدهترین شیوههای عملیات روانی تهاجمی می باشد
مهمترین اهداف این پروژه از دیدگاه نظریه پردازان عبارتند از:
1- وادار نمودن دولت به جهتگیریهای مورد نظر آنان از طریق فشارهای مردمی.
2- ایجاد فضای عدم اعتماد نسبت به مسئولان نظام و اختلال در فرایند تصمیمگیری.
3- انحراف افکار عمومی جامعه از منافع و اصول نظام و ترویج شیوههای موردنظر در جامعه از طریق تشکیک در ارزشهای نظام.
4- ایجاد اختلاف در گرایشهای مختلف جامعه و تفرقه و جدایی میان مردم و حاکمیت از طریق متهم کردن سران نظام و نسبت کذب دادن به مسئولان.
5- انشقاق در گروههای فکری، قومی، مذهبی و ...با هدف اختلال در وحدت ملی.
درتبیین اهمیت این بخش از اقدامات پنهان ؛یکی از وزرای خارجه کشورهای غربی اظهار میدارد: "در زمان حاضر، تلاشهای ما در زمینه دیپلماسی عمومی در مقایسه با دیگر اقدامات بسیار مهمتر است به نحوی که این تلاشها جزءلاینفک سیاست خارجی ما در برابر دولتهای مخالف میباشد. "
استراتژی امنیت ملی غرب پس از فروپاشی شوروی سابق که برای انطباق با شرایط متحول بینالمللی طراحی و بازسازی گردید، وظایفی را برای دستگاههای مختلف امنیتی آن کشورها در راستای اجرای مؤثر این استراتژی تعیین و مشخص کرده و در همین راستا گزارشات راهبردی_امنیتی را تدوین نموده است .
نکته قابل توجه در دستورالعملهای گزارشات مذکور؛ جهتگیریهای اقدامات آنها در راستای اقدامات پنهان بوده و با منتفی دانستن جنگ نظامی، "جنگ نرم " و "فروپاشی از درون " را در برابر جمهوری اسلامی پیشنهاد میکنند.
راهکارهای تدوین شده در تقابل با ایران گویای استراتژی غرب علیه جمهوری اسلامی و در چارچوب دیپلماسی عمومی بوده و اهمیت راهکارهای کاربردی آن به اندازهای است که این گزارشات را میتوان "مانیفست اقدامات پنهان " غرب علیه جمهوری اسلامی قلمداد کرد.
یکی از مقامات ارشد امنیتی غرب در بیان اهمیت بکارگیری استراتژیهای معطوف به دیپلماسی عمومی در برابر ایران، اظهار میدارد: "ایران به لحاظ وسعت سرزمینی، کمیت جمعیت، کیفیت نیروی انسانی، امکانات نظامی، منابع طبیعی سرشار و موقعیت جغرافیایی ممتاز در خاورمیانه و هارتلند منطقه، به قدرتی بی بدیل تبدیل شده که دیگر نمیتوان با یورش نظامی آن را سرنگون کرد. "
محورهای مهم گزارشاتی که بر ضرورت بکارگیری تاکتیکهای دیپلماسی عمومی تاکید دارند، گویای برنامههایی است که دولتمردان غرب تحت عنوان دیپلماسی عمومی علیه جمهوری اسلامی در سر دارند:
1- بهرهبرداری از اختلافات درونی ایران.
2- بکارگیری براندازی نرم بجای اقدام نظامی .
3- دامن زدن به نافرمانیهای مدنی در تشکلهای دانشجویی و نهادهای غیردولتی و صنفی به عنوان ابزارهای مهم فشار بر ایران.
4- ضرورت تاکید بر وجود نظارت بینالمللی بر انتخابات.
5- حمایت ریاکارانه از حقوقبشر و دموکراسی در ایران .
6- راهاندازی و تقویت شبکههای متعدد رادیو و تلویزیونی به منظور سیاه نمایی و فریب مردم
7- حمایت از اپوزیسیون داخلی.
8- تسهیل در فعالیت NGOهای همسو با غرب.
9- تسهیل در صدور ویزا برای افرادمستعد و همسو با اهداف غرب .
10- دعوت از فعالان جوان ایرانی بمنظور شرکت در سمینارهای خارج از کشور برای جذب و آموزش هدفمند مانند آنچه که در کشورهایی مثل صربستان، فیلیپین، اندونزی، شیلی،اوکراین و....
اتفاق افتاد .
از سوی دیگر؛ در بخشی از دکترین های امنیتی خود آورده اند:
"ما ممکن است با چالشی جدیتر از هیچ کشوری جز ایران مواجه نشویم. نگرانیهای دیگری در مورد ایران داریم که به اندازه مسائل هستهای مهم هستند. نگرانیهای ما در نهایت هنگامی حل خواهند شد که حکومت ایران با اتخاذ تصمیمی راهبردی، سیاستهای خود را تغییر داده و نظام سیاسی خود را باز نماید و به مردم خود آزادی بدهد. این مساله هدف غایی ماست. راهبرد ما گسترش تعامل با مردم ایران است. ما در راستای نابودی استبداد و ارتقای دموکراسی کارآمد، از تمامی ابزارهای سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک و ابزارهای دیگری که در اختیار داریم استفاده خواهیم کرد که از آن جمله عبارتند از:
* افشای موارد نقض حقوقبشر.
* حمایت از اصلاحطلبان از طریق برگزاری نشستهایی در وزارت خارجه و سفارتخانههای خود.
تخصیص بودجه در جهت حمایت مالی از فعالیت های مورد نظر غرب در داخل ایران
* اعمال تحریمهایی با هدف ایجاد شکاف بین مردم و حاکمیت.
آموزش خبرنگاران با هدف جمعآوری اطلاعات، ایجاد وبسایت و آموزش درباره نحوه برگزاری انتخابات، اعزام هنرمندان و مشاغل حرفهای با هدف کادرسازی و ارائه کمک به سازمانهای غیردولتی از جمله تلاشهای آمریکا و غرب برای اجرای پروژه براندازی نرم بوده است.
بر اساس استنادات موجود؛ پروژه براندازی نرم یا به قول خودشان دیپلماسی عمومی با توجه به شرایط داخلی، منطقهای و بینالمللی جمهوری اسلامی به طرق مختلف در دستور کار دولتمردان غربی قرار گرفته است که مهمترین آنها عبارتند از:
1) ارائه کمک وآموزش به سازمان های غیردولتی و انتشار جزوات فارسی درباره ارزش های دمکراتیک و فعالیتهای مدنی هم جهت با آن .
2) آموزش خبرنگاران برای ایجاد شبکه منابع خبری با هدف جمعآوری اطلاعات و تحلیل؛
3) آموزش و سازماندهی فعالان حقوق بشر در ایران جهت ترسیم چهره نامطلوب از نظام؛
4) ایجاد وبسایتها و آموزش درباره نحوه برگزاری انتخابات و ارائه اطلاعات کامل از کاندیداهای انتخاباتی سال 1388؛
5) اعزام دانشجویان، هنرمندان و مشاغل حرفهای و آموزش آنها جهت کادرسازی برای پستهای کلیدی و مناصب حساس در آینده؛
در پی تاسیس دفتر امور ایران در دوبی(مستقر در کنسولگری آمریکا) از سوی وزارت امور خارجه آمریکا که از پایگاه ریگا در لتونی درزمان جنگ سرد با هدف فروپاشی شوروی سابق نسخه برداری شده است. این دفتر فعالیتهایی در خصوص جذب نخبگان ایرانی و تاثیرگذاری بر اندیشهها و برداشتهای آنان به منظور ترغیب آنها به اقدام علیه منافع ملی جمهوری اسلامی ایران .در دستور کارخود قرار داده است . در همین راستا سخنگوی وقت وزارت امور خارجه آمریکا اظهار می دارد:
"دولت آمریکا از طریق سفارتخانه های خود در کشورهای حاشیه خلیج فارس و سایر کشورهای همسایهی ایران ، با سازمانهای غیر دولتی و رسانه های ایران همکاری و تعامل خواهد داشت . آژانسهای مسافرتی بین ایران و آمریکا را افزایش خواهیم داد و مبلغ پنج میلیون دلار برای بازدید استادان و معلمان و حرفه های دیگر از آمریکا پرداخت خواهیم کرد "
بر همین اساس دفتر امور ایران در دوبی طی 2 سال اخیر در قالب برگزاری دورههای آموزشی و اعزام گروههای متعدد از اقشار مختلف به آمریکا؛ مبادرت به ایجاد زمینه های لازم جهت برقراری ارتباط با لایه های مختلف اجتماعی و نخبگان جامعه نموده و دعوت شوندگان بدون طی مراحل معمول اخذ ویزا و مساعدت مسؤل امور ایران در کنسولگری آمریکا در دوبی آقایان جیلیان برنز، رامین عسگرد، تیموتیریچاردسون) به آمریکا مسافرت نمودهاند که عمدتا "تحت تاثیر قرار گرفته و پس از بازگشت نیز به عنوان مسئول تشکیل گروههای جدید و اعزام آنها به آمریکا فعال شدهاند.
شکست طرحهای آمریکا علیه ایران که با دستگیری برخی عوامل داخلی آنها صورت گرفت، آمریکاییان را بر آن داشت تا طرح و ایده جدیدی تحت عنوان "پروژه EXCHANGE " (تبادل افراد و گروهها) را اجرایی نمایند که در چارچوب آن اعزام افراد و گروهها به آمریکا با صرف هزینههای گزاف از طریق پایگاههای ایجاد شده علیه ایران (دبی، استانبول، باکو، لندن و فرانکفورت) با محوریت دبی کلید خورد.
مراحل اقدامات آمریکا در چارچوب دیپلماسی عمومی آمریکا در ایران عبارتند از:
1. اجرای طرح ابتکار منطقهای بنیاد سوروس؛
2. پروژه EXCHANGE.
3. مبادلات دوجانبه.
در این پروژه مسافرت افراد و نخبگان از لایههای مختلف جامعه در قالب گروههای 15 نفره به ایالاتهای مختلف آمریکا طراحی گردید؛ کلیه مراحل اخذ ویزا، پرداخت کلیه هزینهها (هواپیما، هتل، بازدیدها و خرید)، برنامههای حضور در آمریکا و ... با هدایت، مدیریت و برنامهریزی وزارت خارجه این کشور و تحت پوشش مؤسساتی چون مریدین، صلح، آسپن و ... اجرایی شد.(یادآوری می گردد این پروژه با ضربه ای که وزارت اطلاعات در سال 87 بر عوامل آن وارد نمود ناکام ماند).
از جمله شاخصهای مورد نظر جهت انتخاب این افراد میتوان به؛ "جوان بودن "، "مؤثر بودن "، "بازگشت حتمی به ایران "، "تحصیلات عالی "، "ارتباط با نهادها و مراکز دولتی "، "افراد دارای عدم سوءسابقه سیاسی " و ... اشاره کرد.
اهداف سیاسی و اطلاعاتی پروژه EXCHANGE آمریکا عبارتند از:
1- برقراری رابطه با گروههای مختلف جامعه و ایجاد ارتباط مؤثر با متخصصین.
2- تغییر نگرش و دیدگاه شرکتکنندگان نسبت به آمریکا.
3- تغییر نگرش در جامعه ایران با هدف لزوم برقراری رابطه دولت ایران با آمریکا از طریق فشار توسط لایههای زیرین جامعه.
4- دستیابی به تحلیل و نقطهنظرات شرکتکنندگان در پروژه EXCHANGE.
5- نفوذ در لایههای اجتماعی و برنامهریزی جهت احیای منافع از دست رفته آمریکا در ایران.
6- فشار به دولت برای تغییر رفتار.
7- سست شدن پایههای دولت، تضعیف و در نهایت فروپاشی نظام.
8- معرفی آمریکا به عنوان تنها منجی ایران.
9- تشدید شکاف میان ملت و حاکمیت.
10- اخلال در نظام تصمیمگیری کشور.
11- جریانسازی و تاثیرگذاری در قالب میتینگها و تجمعات اعتراضآمیز.
12- سوءاستفاده امنیتی از نخبگان جامعه.
13- تحریک جریانات قومی.
14- تغییرات حقوقی مورد نظر در راستای نظام حقوقی غرب.
15- ایجاد تغییرات در نظام انتخاباتی کشور به بهانه لزوم وجود نظارتهای بینالمللی در عرصه انتخاباتی.
دولتهای غربی با مقایسه شرایط حاکم بر کشور ایران و کشورهایی چون اکراین و گرجستان انتخابات را بستر مناسبی جهت پیشبرد اهداف پلید خود و ابجاد تغییرات مورد نظر ارزشیابی نموده و با بهره برداری از پتانسیل مردمی بدون دخالت مستقیم خارجی و فشار از بیرون و با شیوه مبارزه عاری از خشونت و تبدیل مطالبات اجتماعی به سیاسی و فضای رسانه و سایت اینترنتی به عنوان مهمترین ابزار و مؤلفه های به ظاهر قانونی اقدام به اجرای برنامه های خود نمودند .
براساس نتایج حاصل از تحقیقات بعمل آمده و اعترافات متهمین ، عمده اقدامات بیگانگان؛ به ویژه آمریکا و انگلیس؛ جهت فعالیت علیه جمهوری اسلامی ایران در این عرصه مبتنی بر روشهای ذیل میباشد:
1- برگزاری دورههای آموزشی در خارج از کشور.
2- فعال شدن سایتهای اینترنتی و رسانهای با هدف اطلاع رسانی و ساماندهی افکار بر اساس اهداف و برنامههای موردنظر. (در همین راستا وزارت امورخارجه آمریکا با تاسیس دفتری به نام گروه فرارسی دیجیتال وارد چت رومها و وبلاگ ها شده و بصورت مستقیم با مردم ارتباط برقرار نموده و به نوعی تنظیم رابطه میان مردم ایران و دولت آمریکا را برعهده دارد. بنابراین محافل سیاسی آمریکا از طریق دیپلماسی اینترنتی به دنبال پیشبرد راهبرد ایجاد شکاف میان دولت و مردم ایران و ایجاد تاکتیکهای همسو با علایق جوانان ایرانی برآمدند.)
3- فعال شدن شبکههای ماهواره ای (به ویژه فارسی زبان).
4-انتخاب گروههایی از لایههای مختلف اجتماعی (گروههای حقوقی، پزشکی، هنرمندان، دانشجویان، اساتید، روحانیون و...)جهت عزیمت به آمریکا و شرکت در برنامههای بازدیدی و آموزشی.
5- برنامهریزی جهت تغییر افکار و تغییر رفتار با هدف تغییر در ساختار نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران .
6- بسترسازی جهت افزایش ناامیدی نسبت به آینده وبرنامههای اجرایی درکشور و تقویت گرایش و نگرش نسبت به آمریکا.
7- فعال شدن مؤسسات مطالعاتی و تحقیقاتی اروپایی جهت برقراری ارتباط با افراد موردنظر و ایجاد ارتباط با مراکز داخلی در قالب پروژه نهادسازی.
8- ارائه بورسیههای تحصیلی به افراد موردنظر و بازگشت آنها پس از تاثیرپذیری فکری.
9- فعال نمودن انگلیس در قالب شناسایی و جذب نخبگان، راهاندازی سازمان های غیردولتی و اعزام افراد موردنظر به داخل کشور.
10- برگزاری دورههای آموزشی خبرنگاری در هلند و انگلیس.
11- بهرهبرداری از کارمندان محلی جهت برقراری ارتباطات غیررسمی.
12- تبادل و همکاری اطلاعاتی با سایر سازمان های جاسوسی جهت بهرهبرداری از اطلاعات و امکانات آنها.
13- تحریک و هدایت مردم جهت گسترش دامنه اعتراضات
نماینده دادستان با قرائت متن دادخواست عمومی متهمان اغتشاشات اخیر گفت: اقدام به بمب گذاری در حسینیه ارشاد، مسجد النبی، امامزاده علی اکبر چیذر، امامزاده زید بازار و هیات فاطمیون در خیابان مجاهدین اسلام از جمله برنامه های گروهک ضد انقلاب "انجمن پادشاهی" بود.
دومین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات دستگیر شدگان در جریان اغتشاشات اخیر که صبح روز شنبه در مجتمع امام خمینی (ره) برگزار شد با قرائت ادامه متن دادخواست عمومی از سوی نماینده دادستان در حال برگزاری است.
نماینده دادستان با اشاره به فعالیت گروهک «انجمن پادشاهی» با هدف براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران به حمایت شبکه های جاسوسی آمریکا، انگلیس و اسرائیل از این گروهک اشاره کرد و گفت: گروهک انجمن پادشاهی قطعه از پازل براندازی مخملین است.
وی در بیان سیاست های این گروهک اظهار داشت که گسترش شبکه رسانه ای گروهک، دین زدایی از اندیشه مخاطبان با هدف قراردادن آنان مقابل نظام، طراحی اقدامات تروریستی، ایجاد رعب و وحشت و همچنین برنامه ریزی برای ترور شخصیت های سیاسی و صاحب نظر از جمله برنامه های این گروهک بود.
وی با اشاره به حادثه بمب گذاری حسینیه سید الشهدای شیراز در فروردین ماه سال 1387 که به شهادت و مجروح شدن تعدادی از هموطنان انجامید، این اقدام را یکی از فعالیت های گروهک انجمن پادشاهی خواند.
وی که در سخنان خود به شماره پرونده های ارایه شده به قاضی دادگاه اشاره می کرد، همچنین به برنامه های این گروهک برای اهداف براندازانه با استفاده از فضای انتخاباتی اشاره کرد و ادامه داد: جمع آوری اطلاعات درباره انتخابات، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسیج و همچنین شناسایی مراکز شلوغ انتخاباتی برای بمب گذاری، اقدام به بمب گذاری در حسینیه ارشاد، مسجد النبی، امامزاده علی اکبر چیذر، امامزاده زید بازار و هیات فاطمیون در خیابان مجاهدین اسلام از جمله برنامه های این گروه بود.
به گفته نماینده دادستان بمب گذاری در حرم حضرت امام خمینی (ره) در تاریخ 3 تیر ماه امسال توسط فردی به نام بیژن عباسی از جمله فعالیت های این گروهک است.
نماینده دادستان در بخش دیگری از سخنان خود به فعالیت های غیرقانونی گروهک نهضت آزادی اشاره کرد و با تاکید بر اظهارات و سفرهای اعضای این گروهک به ویژه دبیر کل آن به آمریکا و دیگر کشورها اظهار داشت که مواضع بعد از سفر ابراهیم یزدی به آمریکا نشان از استراتژی براندازی نظام آن گروهک دارد.
نماینده دادستان با اشاره به برخی مصاحبه های اعضای این گروهک غیرقانونی به ارتباط آنان با سازمان مجاهدین انقلاب و حزب مشارکت اشاره کرد و با ذکر برخی اظهارات در نشست های مختلف گفت که این افراد مشکل اصلی خود را با رهبری انقلاب عنوان می کردند.
وی همچنین به مشارکت فعالانه این گروهک در دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری و فعالیت اعضای آن در ستادهای میرحسین موسوی و مهدی کروبی اشاره کرد.
خروج منافقین از فهرست گروه های تروریستی از سوی برخی کشورها از جمله انگلیس، دیگر محور سخنان نماینده دادستان در قرائت دادخواست بود.
وی تشریح برنامه ریزی منافقین برای اخلال در انتخابات دهم را با استناد به گفته ها و بیانیه های اعضای این گروهک ادامه داد و با اشاره به بیانیه های این گروهک در 27 خردادماه و 18 تیرماه سال 1388 گفت که گروهک منافقین ابطال انتخابات و همچنین سازماندهی و آموزش افراد برای اغتشاش را مدنظر داشته است.
نخستین جلسه رسیدگی به اتهامات برخی دستگیرشدگان در جریان اغتشاشات اخیر 11 مردادماه برگزار شد که طی آن محمد علی ابطحی و محمد عطریانفر توضیحاتی درباره اغتشاشات اخیر عنوان کردند.
هم اکنون دومین دادگاه این افراد با قرائت دادخواست انفرادی برای برخی متهمان ادامه دارد.
دومین جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات دستگیر شدگان در جریان اغتشاشات پس از انتخابات برگزار شد، که پس از قرائت کیفر خواست توسط دادستان عمومی، تعدادی
به گزارش رجانیوز، متن اعترافات برخی از متهمان به کودتای مخملی که صبح روز شنبه 17 مرداد در مجتمع قضایی امام خمینی(ره) برگزار شد به شرح ذیل است:
*به اغتشاشگران در سفارت فرانسه پناه می دادیم
نازک افشار کارمند مرکز فرهنگی سفارت فرانسه که به عنوان یکی از متهمان اغتشاشات اخیر در جلسه روز شنبه دادگاه حاضر شده بود با بیان اینکه "با کاری که کردم سابقه خودم را خراب کردم" گفت که برادران وزارت اطلاعات مرا به اشتباه خود متوجه کردند.
افشار که این سخنان خود را با چشمانی گریان بیان میکرد درباره فعالیتهای سفارت فرانسه نیز به ذکر نکاتی پرداخت.
وی که در بخش فرهنگی سفارت فرانسه به مدت 18 سال مشغول فعالیت بوده است، گفت که مسئولان بخش فرهنگی این سفارتخانه از شرکت او در برخی تجمعات پس از انتخابات خبر داشتند.
وی همچنین اظهار داشت: بر اساس تصمیمات اتخاذ شده که به ما هم ابلاغ میشد اگر در جریان درگیری که جلوی درب بخش فرهنگی ایجاد میشد فردی به سفارت پناه میآورد ما باید او را به داخل بخش فرهنگی پناه میدادیم.
وی با بیان اینکه دو تا 3 بار در اغتشاشات غیرقانونی پس از انتخابات شرکت کردهام، گفت: من به دلیل ندانمکاری ایمیلهایی را که به من میرسید برای دوستانم ارسال میکردم.
افشار با تاکید بر اینکه من نادم و متنبه شدهام، اضافه کرد: کسی از من نمیخواست اطلاعاتی جمعآوری کنم اما در این تجمعات حضور فیزیکی داشتم چرا که خانه من نزدیک میدان ونک بود و اگر خبری میشد مطلع میشدم.
وی با تاکید بر اینکه در جلسههای سیاسی سفارتخانه ایرانیها را شرکت نمیدادند گفت که با توجه به نداشتن رایزن فرهنگی وابسته علمی که از او به عنوان افسر امنیتی یاد شد تصمیمات سفیر را به ما میگفت.
این کارمند سفارت فرانسه با کذب خواندن خبر مربوط به تشکیل شبکه از سوی خود، اظهار داشت: بعد از اینکه برادران اطلاعات تعدادی از ایمیلها را باز کردند تازه متوجه آنها شدم چرا که حتی برخی از آنها را نخوانده بودم و فقط آنها را ایمیل میکردم اما شبکهای را درست نکرده بودم.
وی همچنین درباره برخورد مسئولان امنیتی در هنگام بازداشت و زندان تاکید کرد: آنها خیلی با من مهربان بودند بهخصوص برادران وزارت اطلاعات که من را متوجه اشتباهم کردند.
*متهم تبعه فرانسه: کنجکاو شدم، به تظاهرات آمدم
کلوتیلد ریس متهم تبعه فرانسه، که به اتهام اقدام علیه امنیت داخلی، تبانی و اجتماع علیه امنیت از طریق حضور در اغتشاشات و تجمعات 25 و 27 خردادماه و جمع آوری اخبار و اطلاعات و عکسبرداری و ارسال به خارج متهم شده است، افزود: من به دعوت دانشگاه صنعتی اصفهان برای تدریس زبان فرانسه به ایران آمدم البته در گذشته نیز چند بار به ایران آمده بودم و فارسی را در فرانسه آموختم.
وی با بیان این که تا 20 خرداد در دانشگاه صنعتی اصفهان تدریس کرده است افزود: به دلیل تظاهرات دانشگاه تعطیل شد و بین انتخابات قصد داشتم از ایران خارج شوم اما در تظاهرات و راهپیمایی های 25 و 27 خرداد ماه در تهران شرکت کردم و عکس و فیلم گرفتم.
این متهم انگیزه خود از این اقدام را حس کنجکاوی و اطلاع از وضعیت سیاسی ایران عنوان کرد و گفت: علاقه داشتم ببینم چه اتفاقی می افتد و دوستان ایرانی و فرانسوی خود سوال می کردم.
وی با اذعان به این که به فرانسوی ها ایمیل فرستاده است، گفت: بستگان و دوستان من نگران بودند و من ایمیل می دادم که راهپیمایی آرام است و آن گونه که شما باور می کنید نیست.
این متهم تبعه فرانسه ادامه داد: علاقه داشتم از تظاهرات دانشجویان اطلاعات داشته باشم و این تصمیم شخصی ام بود و هیچ کس از من چیزی نخواست.
وی در عین حال تصریح کرد که اشتباه کردم و نمی بایست به تظاهرات می رفتم و عکس و ایمیل می فرستادم.
وی همچنین موضوع مطرح شده درباره تهیه گزارش در خصوص انرژی هسته ای ایران را نیز به کارآموزی خود در 2 سال گذشته ارتباط داد و گفت: این موضوع هیچ ارتباطی با سازمان انرژی اتمی فرانسه نداشته است و من دنبال اطلاعات نبوده ام.
در این هنگام قاضی صلواتی پرسید آیا شما ماموریت سیاسی داشته اید که این متهم گفت: این گزارش از لحاظ فنی درباره هسته ای نبود در خصوص سیاست و جامعه ایران نوشتم ضمن این که خودم می خواستم تظاهرات را ببینم.
قاضی صلواتی بار دیگر پرسید، گفته شد گزارش دانشگاه صنعتی و بازار اصفهان در اختیار یک دیپلمات فرانسوی که گفته می شود افسر اطلاعاتی است قرار گرفته است که وی گفت: این امر روشن نیست، من یک صفحه گزارش نوشتم و آن را به رییس انجمن ایران شناسی فرانسه دادم که متعلق به بخش فرهنگی سفارت فرانسه است.
در ادامه این بخش از رسیدگی به دادگاه اغتشاشات اخیر وکیل مدافع این متهم نیز با بیان این که اظهارات موکلش دلالت بر حسن نیت اوست ابراز عقیده کرد اقدام او اقدام علیه امنیت ملی نبوده است.
وی اظهار داشت: موکلش در زمان تحصیلاتش در دبیرستان زبان فارسی را انتخاب کرده است.
وی با بیان این که موکلش از حضور در برخی تجمعات اظهار ندامت کرده است افزود: حضور در این جریانات بدون برنامه ریزی و ارتباط با سازمان های امنیتی خارجی و صرفا ارتباط با یک مرکز فرهنگی فرانسه بوده که با دانشگاه ها در ارتباط است.
وکیل متهم از دادگاه تقاضای بخشش و رافت اسلامی کرد.
گفتنی است مقامات فرانسوی پس از دستگیری این متهم دست به جنجال خبری زده و خواستار آزادی وی شدند.
*اطلاعاتی را در اختیار سرویس اطلاعاتی امارات می گذاشتم
یکی از متهمان اغتشاشات اخیر گفت: من از میرحسین موسوی طرفداری میکردم و پس از انتخابات به دعوت این کاندیدا به خیابان آمدم.
رضا رفیعی روز شنبه در دادگاه بررسی اتهامات برخی دستگیرشدگان در اغتشاشات اخیر گفت: من به دلیل ارتباط با بیگانگان، جاسوسی و شرکت در اغتشاشات دستگیر شدهام.
رفیع درباره این اتهامات توضیح داد: من از میرحسین موسوی طرفداری میکردم و پس از انتخابات به دعوت این کاندیدا به خیابان آمدم و اطلاعاتی از سوی من در فیسبوک قرار گرفت که بهگونهای خبر بود اما به اطلاعات خاصی دسترسی نداشتم.
وی با بیان اینکه در این انتخابات با نیت خیر شرکت کردم، اضافه کرد: من طرفدار آقای موسوی بودم و به دعوت وی به اعتراضات اعتقاد یافتم.
این متهم به دست داشتن در اغتشاشات اخیر با بیان اینکه به ما گفته میشد تقلب شده است گفت که قصد سویی از حضور در اجتماعات نداشته است.
یکی دیگر از اتهامات وارد به رفیعی ارتباط او با سرویس اطلاعات امارات است.
وی در این خصوص اظهار داشت: من در تله سرویسهای اطلاعاتی امارات گرفتار شدم ومجبور به همکاری و اطلاعرسانی و فعالیتهای خود به آنان بودم.
مدت همکاری رفیع با سرویسهای اطلاعاتی امارات به گفته خود او حدود 2 سال است که برای اطلاعات ارایه شده به این سرویسها ماهانه 5 هزار درهم امارات دریافت میکرد.
وی با بیان اینکه از مردم ایران عذر میخواهم اذعان داشت: اقدامات من با اینکه قصد سویی نداشتم باعث شد هم مملکت ما هزینه زیادی پرداخت کند و هم شیرینی حماسه بزرگ انتخابات در کام مردم تلخ شود.
دومین جلسه رسیدگی به اتهامات برخی دستگیرشدگان اغتشاشات اخیر صبح روز شنبه در مجتمع امام خمینی(ره) از سوی شعبه 15 دادگاه انقلاب برگزار شد که طی آن چند تن از این افراد به بیان دفاعیات خود پرداختند.
خروج 18،5 میلیارد دلار شامل 7،5 میلیارد دلار نقد و یک تریلی حامل 20 تن شمش طلا از ایران به ترکیه خبری بود که انتشار آن، شگفتی بسیاری از مقامات و مردم 2 کشور را برانگیخت.
به گزارش رجانیوز، اما وکیل این پرونده که در گفتوگو با روزنامه حریت ترکیه مدعی این داستان شده بود، امروز با تکذیب اظهارات خود ضمن عذرخواهی اظهار داشت که فریب موکلانش را خورده است، اگرچه با توجه به سوابق این وکیل در داستانسازی و کلاهبرداری، هنوز مشخص نیست که وی فریب خورده است یا داستان جدیدی خلق کرده است.
براساس اظهارات این وکیل، خبری مبنی بر خروج سرمایه 18،5 میلیارد دلاری یک تاجر ایرانی به نام "اسماعیل صفاریان نسب" شامل 7،5 میلیارد دلار نقد و یک تریلی حامل 20 تن شمش طلا از ایران منتشر شد. این خبر، در عین حال که عجیب و غیرقابل باور بود، مورد استقبال بسیاری از رسانهها قرار گرفت و حتی منجر شد که گمرک و بانک مرکزی دو کشور ترکیه و ایران تحقیقاتی را در این مورد بهعمل آورند.
وکیل ترک اسماعیل صفاریان نسب به نام «شنول اوزل» که وکیل دادگستری ترکیه نیز هست در نامه ای با اشاره به اینکه از طریق یکی از خویشاوندان مورد اعتمادش وکالت شخصی را به نام "صفریان نسب" قبول کرده است، افزود: بعد از تحقیقات متوجه شدم که فریب خوردم.
وی افزود موکلانش به او گفته اند در تاریخ 7 اکتبر 2008، 7،5 میلیارد دلار پول نقد و 20 تن شمش طلا را از طریق بار زدن بر 308 کانتینر توسط هواپیمای باری ترانزیت ابتدا به فرانکفورت آلمان و از آنجا به فرودگاه اسن بوغای آنکارا منتقل کرده اند اما گمرک ترکیه محموله را توقیف و به بانک مرکزی این کشور فرستاده است.
این وکیل دادگستری که سابقه فعالیتهای مشکوک در ترکیه را دارد، اضافه کرده است: ابتدا واقعی بودن ماجرا را باور کردم ولی پس از آنکه وزیر مشاور در امور گمرکات ترکیه و مدیر بانک مرکزی این کشور، این موضوع را تکذیب کردند، دیگر تماسی از جانب موکلانش با او گرفته نشده و حتی هزینه وکالت هم به دست او نرسیده است.
وی از رسانه های ترکیه به خاطر "اقدام عجولانهاش" در باور این ماجرا عذرخواهی کرد و افزود: هدف این افراد را نمی دانم اما اکنون یقین دارم که مقاصد پلیدی داشته اند و من را بازیچه خود قرار داده و من نیز فریب آنها را خورده ام.
او در ادامه می افزاید: در این دوران که کشورم در شرایط بحران مالی و اقتصادی قرار دارد، از این که ناخواسته با گفتههایم به کشورضرر رساندم، عذرخواهی می کنم و امیدوارم خبرنگاران ترک و ایرانی و مسئولین امنیتی دو کشور حقایق را آشکار کنند.
اما آرشیو روزنامه حریت ترکیه نشان می دهد که "شنول اوزل" در تاریخ 4 نوامبر سال 1999 میلادی نیز در اقدامی علیه ایران مدعی شده بود که یک گروه ایرانی در صدد ترور "یکتا گونگور اوزدن" رییس دادگاه قانون اساسی ترکیه هستند.
به نوشته روزنامه حریت، در تاریخ یاد شده وی در آن تاریخ به خبرنگار حریت گفته بود که خبرنگار روزنامه "آکیت " (روزنامه اسلامگرای وقت) به یکی از موکلان وی پیشنهاد قتل را در مقابل 2 میلیون دلار ارائه کرده و به موکل وی گفته است که در صورت تحقق ترور، به وی گذرنامه جعلی داده خواهد شد و در ایران یک منزل و یک خودرو در اختیار وی قرار خواهد گرفت.
دومین خبر در مورد این به اصطلاح وکیل دادگستری در تاریخ 15 دسامبر 1997 میلادی در روزنامه حریت به چاپ رسیده است.
به نوشته حریت، در تاریخ یاد شده یک کلاهبردار زندانی در بازداشتگاه "افیون" واقع در بخش مرکزی ترکیه به نام "سلجوق پارسادان" در تماس با خبرنگار روزنامه حریت گفته است که "شنول اوزل" وکیل مدافع وی به او پیشنهاد داده است که اگر علیه "مسعود یلماز" (رهبر وقت حزب مخالف مام میهن) اظهارنظر کند، به وی 25 میلیارد لیر ترک خواهد داد.
به نوشته حریت در آن تاریخ، "شنراوزل" از "پارسادان" خواسته است که در دادگاه اعتراف کند که با همکاری مسعود یلماز از خانم "تانسو چیللر" نخست وزیر اسبق ترکیه کلاهبرداری کرده است.
پارسادان از کلاهبرداران معروف ترکیه بود که با تقلید صدای مقامهای عالیرتبه سیاسی و نظامی از طریق تلفن، وجوه گزافی دریافت می کرد.
وی به جرم گرفتن 5،5 میلیارد لیر ترک از "تانسو چیللر" که در تماس تلفنی با تقلید صدای یک ژنرال بازنشسته ارتش ترکیه صورت گرفته بود، به مجازات زندان محکوم شد.
برخی از محافل خبری گفته اند که امکان دارد طرف های ترکیه و ایرانی از این وکیل متخلف شکایتی را تسلیم دادگاه کنند.
اما پیش از اینکه این وکیل فریبکار، ادعای فریب خوردن خود را مطرح و عذرخواهی کند، مقامات بانک مرکزی، وزارت اطلاعات و گمرک جمهوری اسلامی ایران، خبر مزبور را تکذیب کرده بودند. در این زمینه، حسین قضاوی معاون بانک مرکزی در خصوص خبر خروج 18،5 میلیارد دلار طلا و ارز از کشور با بیان اینکه پذیرش چنین چیزی غیرمنطقی است، گفت: اخبار منتشر شده در رسانهها تصور پذیرش این موضوع را بسیار دشوار کرده است.
وی اظهار داشت: نرخ 20 تن طلا حدود نیم میلیارد دلار است در حالی که رسانه ها نرخ آن را 11 میلیارد دلار اعلام کرده اند که این امر مفهومی ندارد.
قضاوی با اظهار شگفتی، حجم طلای قابل انتقال در کامیون را حدود 20 تن عنوان کرده بود که برای انتقال 11 میلیارد طلا به تعداد زیادی کامیون نیاز است.
وی با بیان آنکه خروج 7،5 میلیارد دلار ارز به تعداد زیادی کامیون نیاز دارد ادامه داد: حتی یک کشور ذخایر اسکناس ارزی که نگهداری می کند به این میزان نیست چه رسد به اینکه شخصی این مقدار اسکناس دلاری را در اختیار داشته باشد.
به گفته وی، ابهامات این خبر آنقدر زیاد است که نمی شود در مورد آن اظهارنظر صریح کرد بلکه باید اخبار و اطلاعات بیشتری را داشت تا بتوان در آن خصوص اظهار نظر کرد.
بررسی های بیشتر در خصوص خروج 18،5 میلیارد دلار ارز از کشور توسط گمرک جمهوری اسلامی ایران انجام شد که مشخص شد چنین مبلغی از کشور نه تنها خارج نشده، بلکه خروج چنین حجمی از پول و مسکوکات غیرقابل انجام است.
بر همین اساس "محمود بهبود آهنی" سخنگوی گمرک جمهوری اسلامی ایران نیز این خبر را تکذیب کرد و گفت: بعد از بررسی های انجام شده توسط گمرک ایران در خصوص این امر مشخص شد، ادعای مطروحه تحت عنوان انتقال 18،5 میلیارد پول و طلا به خارج از کشور صحت ندارد.
آهنی گفت: انجام چنین کاری حتی از مبادی غیررسمی نیز با عقل و منطق سازگار نیست زیرا که نقل و انتقال حتی یک چمدان پول، خطرات و مخاطرات خاص خود را دارد، بنابراین، از نظر گمرک ایران مطالب منتشر شده صحت ندارد.
واکنش ها به این خبر به حدی بود که حتی مسئولان گمرک کشور ترکیه نیز با صدور بیانیه ای این ادعا را تکذیب کردند، در بیانیه گمرک ترکیه آمده بود: این ادعا که در چارچوب برنامه Peace Assets، 7،5 میلیارد دلار و 20 تن طلای ارسالی یک تاجر ایرانی در گمرک منطقه ای آنکارا توقیف و در یک انبار نزدیک به فرودگاه آنکارا نگهداری شده، «بی اساس و غیرواقعی» است.
Peace Assets قانونی است که در پی بحران اقتصادی مالی جهان و کاهش شدید سرمایه گذاری در جهان و ترکیه، نخست وزیر این کشور با دستکاری در یکی از بندهای قانون تجاری این کشور، مجوز ورود سرمایه شهروندان ترک خارج از کشور و سرمایه های اتباع دیگر کشورها، بدون پیگرد قانونی منشأ سرمایه را در برنامهای موسوم به Peace Assets صادر کرده است.
همچنین یحیی آل اسحاق رئیس اتاق تهران نیز در خصوص اخبار منتشر شده از خروج 18،5 میلیارد دلار طلا و ارز گفت: جنس، موضوع، مقدار، کیفیت و شرایط، احتمال اینکه وقوع چنین مسئلهای را تایید نمی کند، منطقی نیست، بنابراین با توجه به روال محاسبات ذهنی و رشته فعالیتی که دارم، بعید میدانم چنین اتفاقی افتاده باشد.